چگونه گلیم خود را از آب بکشیم بیرون؟

یا: چگونه تدوین‌گر خودمان باشیم؟

بعد از انگیزه‌ای که برای نوشتن یادداشت «مهم تر از محتوا» برایم ایجاد شد تصمیم گرفتم تجربه‌های شخصی‌ام را در راستای میکس و تدوین فیلم، عکاسی، نویسندگی، طراحی گرافیک، حلیم پزی، آشپزی ایتالیایی، اداره‌ی ستاد انتخاباتی ریاست جمهوری، تخلیه چاه و فاضلاب، سخنرانی در جمعی که نمی‌فهمند و ... را در اختیار دیگران بگذارم. این اولی‌اش را داشته باشید فعلاً.

***

شاید ابتدایی‌ترین شکل میکس و مونتاژ را هر کسی که آلبومی از تصاویر خانوادگی و دوستانه در کامپیوترش دارد را تجربه کرده است.

امکان ساخت ابتدایی‌ترین شکل ساخت فتوکلیپ با نرم‌افزاری مثل movie maker که توسط شرکت Microsoft در هر سیستمی وجود دارد؛ امّا اگر بخواهید کمی حرفه‌ای تر کار کنید بروید سراغ نرم‌افزار Corel Video Studio.

ترجیحاً این گونه نرم‌افزار ها را بدون آموزش یاد بگیرید، خودتان بعد از چند روز تمام فوت و فن کار را یاد می‌گیرید. (سیبیل گرو می‌گذارم اگر یاد نگیرید.)

فقط در این گونه نرم‌افزارها دنبال چند چیز باشید؛ چون در گذشته کار میکس و تدوین فیلم یک کار مکانیکی محسوب می‌شد و نوارهای فیلم را برش می‌زدند و به هم می‌چسباندند، نرم‌افزار های میکس هم شباهت زیادی به گذشته دارد، یعنی شما در این گونه نرم‌افزارها باید دنبال یک تایم لاین[1] باشید، یعنی شبیه همان نوار فیلم.

در مرحله‌ی بعد باید دنبال چیزی باشید که فیلم را برش بزنید که معمولا شکل قیچی دارد، و در آخر هم باید قطعات فیلم را به هم بچسبانید؛ فقط کافی است نرم‌افزار را نصب کنید و کارتان را شروع کنید.

بعد از اینکه مدتی با نرم‌افزارهایی در سطح Corel Video Studio کار کردید و احساس کردید که امکانات پایینی دارد، باید بروید سراغ نرم‌افزار Edius. نرم‌افزاری که تا چندین سال آینده در ایران جواب‌گوی کار بسیار حرفه‌ای شما خواهد بود.

بعد اگر از لحاظ نرم‌افزاری مشکلی ندارید و احساس می‌کنید که اصول هنری میکس و تدین را باید یاد بگیرید دو نکته بگویم شما را، که مکفی دنیا و آخرتتان باشد:

  1. تا می‌توانید فیلم ببینید، فیلم‌های خوب و حرفه‌ای البته، و بیشتر مستند.
  2. فقط یک کتاب را به شما معرفی می‌کنم که نگاهم را به تدوین فیلم عوض کرد. کتاب تدوین فیلم و ویدئو نوشته راجر کریتندن نشر مرکز

لینک‌های مرتبط:

[1] Time Line

۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۴ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

مهم تر از محتوا

شدت عصبانیتم را ببخشید، عالمِ علامه هم که باشی اگر مهارت و شیوه‌ی ارائه محتوا را بلد نباشی بدردِ [...][1] هم نمی‌خوری.

 

جمله‌ی بالا را با عصبانیت کمتری می‌گویم:

«امروز قالب و فرم ارائه‌ی یک محتوا آن‌قدر مهم است که در صورت نبود آن قالب، عدم ارائه‌ی محتوای بدون قالب با ارزش‌تر است از ارائه‌ی آن.»

چه مهارت‌های کامپیوتری از فتوشاپ و ایندیزاین و شبکه و ... تا شیوه‌ی ارتباط با کودک و نوجوان و شیوه‌ی سخنرانی و شیوه‌ی مشاوره و ... و یا مسائل هنری از جمله سواد بصری و دید عکاسی و غیر ذلک.

اموری که کسب حداقل آنها در دنیای امروز کار سختی نیست.

مهم تر از محتوا

لینک‌های مرتبط:

[1] این یک جور خود سانسوری است که مشاهده می‌کنید.

۲۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۴۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک مشتِ فرهنگی!

این‌جانب برای اعتراض به بزرگترین رویداد فرهنگی کشور! که همان نمایشگاه کتاب باشد، در روز آخر، از نمایشگاه بازدید کرده و حتی یک جلد کتاب هم نخریدم.

باشد که مورد قبول درگاه الهی واقع شود و مشت محمکی باشد بر دهان مسئولین فرهنگی کشور!

یک مشتِ فرهنگی!

۲۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۰۶ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱

آخوندکُش!

وزارت فخیمه‌ی آموزش و پروش، در روزی از روزهای اردیبهشت، سور داد و جشن گرفت برای نوبالغان پسر. آنها را جای دنج و خوش آب و هوایی برد خارج از شهر، آنجا بازی کردند و شادی کردند و خوشی.

بعد آنها را گرد هم آوردند و از اسلام گفتند و از تکلیف گفتند و از واجبات و محرمات.

در ادامه هم برای شیرفهم شدن نوبالغان دعوت شد از واعظی توانا. در ادامه برای شیرفهم‌تر شدن، دعوت شد از واعظ دوم، واعظ شماره‌ی 2 هم موعظه کرد و گفت و گفت، تا نوبت رسید به مادح محترم، وی مدح کرد و مدح کرد تا به انتهای برنامه رسیدند. در آخر هم برای حسن ختام دعوت شد از واعظ شماره‌ی 3، و این روند به حدی ادامه داشت که نوبالغان، واعظ کُش یا همان آخوندکُش شدند.

و در آخر برنامه هم تقدیر کردند و جایزه دادند، توپ و لباس ورزشی و شورت ورزشی و کفش و کذلک هدیه دادند، و برای شگونش هم به همه کتاب ارتباط با خدا(منتخب ادعیه) دادند تا به خانه برند و ارتباط‌شان منقطع نشود خدای ناکرده.

بعدترها آمار دادند که فلان تعداد نوبالغ در جشن تکلیف، احساس تکلیف و انجام وظیفه در آنها نهادینه شد.

کلافه

۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۵۵ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱

دست ها و پشت پرده

در حالی که داشت مقاله‌ای در مورد دست‌های پشت پرده می‌خواند، با خود فکر کرد:

این دست‌های پشت پرده، این طرف پرده هستند یا آن طرف پرده؟!

۰۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۵۲ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خرهای پاره وقت!

.
مردی برای مداوای درد چشمش پیش دامپزشک می‌رود. دامپزشک هم از همان داروهایی که برای دام و طیور استفاده می‌کرده است در چشم آن مرد می‌کند و او هم کور می‌شود. مرد که چشم‌هایش را از دست داده از دکتر شکایت می‌کند؛ قاضی جواب می‌دهد که این شکایت قابل پیگیری نیست چرا که اگر آن مردِ بیمار خر نبود برای مداوای چشمش پیش دامپزشک نمی‌رفت.[1]

سعدی هم این حکایت را بر می‌دارد و در گلستانش چاپ می‌کند و کتابش روانه‌ی بازار می‌شود، تا عبرتی باشد برای آن ها که بعضی وقت‌ها خر می‌شوند.

..

مدتی بعد که فروش گلستان زیاد شده و در هر جایی پیدا می‌شود، در یک دامپزشکی دکتری دارد گلستان سعدی می‌خواند، مردی در حالی که دستش را روی چشمم گذاشته وارد مطب می‌شود و از درد آه و ناله می‌کند و می‌گوید: "چشمم، دکتر". دکتر با تعجب می‌گوید: "آخر اینجا که ..." و هنوز جمله‌اش را تمام نکرده است که مرد دوباره داد و فریادش به هوا می‌رود. دکتر هر چه نگاه به مطبش می‌کند می‌بیند در بین داروهای چشم فقط یک قطره دارد که برای مداوای چشم الاغ استفاده می‌شود؛

همینطور که شک دارد آیا از این دارو استفاده کند یا نه، به یاد حکایت گلستان می‌افتد که مردی برای درد چشمش پیش دامپزشکی می‌رود. دکتر با خود می‌گوید:"بابا یا خوب می‌شه یا بدتر از این دیگه، خودش خواسته قرار نیست که کسی گردن ما رو بگیره" او از آن دارو استفاده می‌کند و از قضا مرد کور شده و با عصبانیت از مطب خارج می‌شود.

دکتر که بعد از این واقعه خیالش راحت است که کسی به او کاری ندارد یک روز می‌بیند می‌آیند و مطب او را پلمپ می‌کنند و جواز پزشکی‌اش را هم باطل. بعدها که علت را جویا می‌شود می‌فهمد آن که چشمش را کور کرده قاضی بوده و از قضا رییس همان انتشاراتی بوده که سعدی کتابش را داده به آن تا چاپ کند.

 

حکایت:

ملانصر الدین بالای منبر برای مردم از انفاق و احسان به همسایه و تهی دستان می‌گفت. به خانه که بر می‌گردد می‌بیند کیسه های برنجی که خریده بود نیست. از زنش سراغ کیسه ها‌ی برنج را می‌گیرد و زنش می‌گوید که همسایه‌مان فقیر بود و دادم به آنها. ملا زن را عتاب می‌کند و می‌گوید:"چرا این کار را کردی؟" زنش جواب می‌دهد که: "آخر خودت بالای منبر گفتی!" ملا می‌گوید:"زن، من این حرف ها را برای همسایه می‌زنم نه برای خودمان که"

 

:.

اگر گیر یک آدم خر افتادید سعی کنید تا کیلومترها از او فاصله بگیرید.



[1] حکایتی از سعدی علیه الرحمه

۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۴۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱

گدایی نکن

- فقیرِ فقیرم، در خانه‌ام چیزی پیدا نمی‌شود که بفروشم.
- هر چه در خانه‌ات داری بیاور.
- شما مدام می‌گویی، هر چه در خانه داری بیاور، جز این تکه پلاس پاره چیزی ندارم.

 

رو کرد به اطرافیان و گفت:
- کسی هست این پلاس پاره را بخرد؟

 

کسی از اطرافیان گفت:
- من به یک درهم می‌خرم.

 

دوباره گفت:
- کسی هست بیشتر بخرد?
- من به دو درهم می‌خرم.

 

بعد رو کرد به مرد فقیر و گفت:
- برو یک درهم گوشت و نان بخر، و با درهم دیگر تبر بخر.
- آخر با یک درهم که تبر نمی‌دهند!
- هر چه می‌دهند بخر.

 

به بازار رفت و با تبری بدون دسته برگشت.
- فقط همین را دادند.

 

او دوباره رو کرد به اطرافیانش و گفت:
- کسی در خانه چوبی دارد که به این تبر بخورد.

 

کسی جواب داد که بله من دارم.
چوب را که آوردند، نشست و چوب را با میخ به تبر وصل کرد و داد به مرد فقیر:
- حالا برو هیزم بکن و بفروش، ولی گدایی نکن.


 این یادداشت تقدیم به پیامبری که رحمت عالمیان بود.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۳۳ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

صغری با کبری در آموزش و پرورش!

.

در امور تربیتی سن تاثیرپذیری را (به طور عام) دوران کودکی و نوجوانی می‌دانند.

..

در وزارت آموزش و پرورش معلمانی که رتبه‌ی پایین‌تری دارند در مدارس ابتدایی درس می‌دهند.

حکایت راستکی:

- سلام تو چرا ابتدایی درس می‌دی، مگه دبیر راهنمایی نبودی؟!

- چرا رتبه‌ام اومده پایین فعلاً به راهنمایی نمی‌خوره، فرستادنم ابتدایی.

:.

ارتباط یک دانش آموز در دوران راهنمایی و دبیرستان با معلم خود، نهایت سه تا چهار ساعت در هفته است، اما در ابتدایی تمام ساعات کلاسش را در 5 روز هفته و در طول سال با یک معلم می‌گذراند.

 صغری با کبری در آموزش و پرورش

با توجه به متن، پاسخ سوالات زیر را بدهید؟!

1. اصغر چاقو کشِ سیاه سوخته که با ننه‌اش در کوچه‌ی پایین می‌نشیند، تا کلاس چندم درس خوانده است؟!

1. دکترا

2. لیسانس آمار

3. پنجم ابتدایی

4. گزینه 1و3

 

2. این "پرورش" که می‌گن، دقیقاً کجای "آموزش و پرورش" گذاشتنش؟!

1. اینجا؟

2. اینجا نه، اینجا؟

3. اونجا؟

4. کجا؟!!!

 

۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۵۲ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱

عریضه های آدم ها

عریضه های آدم ها

 حتی سرش را بلند نکرد تا صورتم را ببیند، هر چه می‌گفتم عریضه‌نویس دو خط از من جلوتر بود، انگار از زندگی من خبر داشت؛ برگه را ازش گرفتم و پاره‌ کردم،

این جور زندگی که من دارم را که همه دارند ...

۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۲۹ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

عکاسی «آراء پرور» در انتخابات ریاست جمهوری!

عکاسی «آراء پرور» پس از موفقیت‌های مکرّری که در تمام انتخابات‌های گذشته داشته است، برنامه‌ی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 اعلام کرد:

عکس با انواع ژست برای این ایّام گرفته می‌شود:

  1. انواع مدل «دست و چانه»؛ با امکاناتی نظیر تغییرات بنیادی در چانه


  2. چندین مدل «احترام به ارزش‌ها»؛ به همراه فوکوس تصویر شما در عمق پرسپکتیو عکس، و بلوری از ارزش‌ها


  3. ژست‌های «دردِ مردم داشتن»؛ عکس عده‌ای که از روی کاپشن‌شان هم می‌توانید تعداد دنده‌هایشان را بشمارید و قرار دادن شما در نقطه‌ی عطف جمعیت؛ میزان ملتمسانه بودن نگاه جمعیت و حالت دراز بودن دستان‌شان به سوی شما نیز در این بسته وجود دارد که جداگانه سفارش گرفته می‌شود.


  4. ژست‌های «ما خیلی حالیمونه»؛ در حال حاضر دو سه تا مدل داریم، مثل تصویر متفکرانه‌ی شما با بک‌گراندی از انواع گراف و نمودار و اعداد اعشاری.

    یک مدل خوب داشتیم که با بکگراندی بود از یک کتابخانه که تهش در افق گم بود، ولی دوره‌ی قبل استفاده شد، شرمنده.


  5. نمایش «شور و نشاط جوانی»؛ یک مدل هست که کمی هم فتوشاپ می‌برد، و آن تصویری است از جوانی شما در حال مدال گرفتن در یکی از رشته‌های ورزشی، انتخاب رشته‌ی ورزشی با خود شماست.

    مدل دیگری هم داریم که ته نشاط است و اینکه در یک مسابقه‌ی دوچرخه‌سواری شما را نشان بدهیم که نفر اول هستید و افراد پشت سر شما همه روی زمین افتاده‌اند و نفس نفس می‌زنند.

    یک مدل هم بود که میزان رأی آوری شما را خیلی بالا می‌برد و آن عکس با شورت ورزشی بود که متاسفانه در حال حاضر غیر قانونی شده است.


  6. مدل‌های اقتصادی؛ اگر طرح و پروژه‌ی اقتصادی دارید به کارتان می‌خورد. یک مدل هست که هزینه‌اش البته خیلی بالاست، و آن اینکه شما در نقش یک معرکه‌گیر هستید و مردم شما را دوره کرده‌اند، در تصویر شما یک عدد سکه‌ی 25 تومانی را دارید با دندان‌تان از وسط تا می‌کنید.
    باید بگم که 25تومانی‌اش هم طرح قدیم است؛ این عکس ردخور ندارد، جوری در ناخودآگاه مردم تاثیر می‌گذارد و شما را استاد مسلم اقتصاد می‌دانند که نگو و نپرس.

بالا بودن آراء شما غایت آمال ماست.

۲۸ فروردين ۹۲ ، ۲۲:۴۸ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰