روزی 135 کلمه، سهم نوشتنِ من در سال 1394 بود، یعنی 31 کلمه رشد نسبت به سال گذشته.
به این پستها مراجعه کنید.
روزی 135 کلمه، سهم نوشتنِ من در سال 1394 بود، یعنی 31 کلمه رشد نسبت به سال گذشته.
به این پستها مراجعه کنید.
اتفاقی که شاید دیگر هیچوقت در عمرم تکرار نشود.
بین این جمع باصفای هیئت دانشآموزی، دیشب بهترین شب را تجربه کردم.
شب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها در کنار شهیدی 18 ساله که بعد از 30 سال، 8 تکه استخوانش را، برایمان آورد تا مهمانش باشیم.
فارغ از همهی این ادبیّاتهایی که در مورد شهید و شهادت استفاده میکنند و یادواره میگیرند و ... به این بند از پیام رهبر بدجور توجه داشتم:
غبار رفت ...
یاد آن شب هم بخیر
***
مهمانهای شهید:
قرار است مدّتی، که نمیدانم چه مدّتی است، علاوه بر این وبلاگ، در وبلاگ دیگری و البته کمی با موضوع تخصصی بنویسم. خوشحال میشوم آنجا هم من را همراهی کنید.
آدم عقش میگیره وقتی این سریال رو میبینه. به زور میشه چند تا دیالوگ معمولی توش پیدا کرد. معمولی یعنی دیالوگی مثل دیالوگای رایج بین مردم نه جملهها و اصطلاحاتی که توی فیلمفارسیها و فیلمهای 30 یا 40 سال پیش، اون هم به ندرت شنیده میشد.
از بهزاد فراهانی بگیر تا آهی امیرعلی که دیشب توی سریال، جملهای گفت بس نغز.
لادن گفت: جلوی اوّلین دفترخونه بایست(تا طلاقم رو بگیرم)
آهی گفت: مادر نزائیده دفترخونهای که طلاق زنمو ازم بگیره.
باز اگه فیلم طنز بود آدم میخندید، ولی آخه من موندم این چه مدل دیالوگهاییه!
جدیداً دفترخونهها رو مادرها میزان؟!
والا!
دیشب بعد از پخش سریال کیمیا، گزارشی از تولید این سریال پخش شد.
بازیگر نقش کیمیا، خانم مهراوه شریفینیا با روسری قرمزی و حجابی غیر صداوسیمایی! و آرایشی که هنگام راهپیماییها و انتخابات در کادر صدا و سیما دیده میشود، در مورد کیمیا و تاثیر نقشش در زندگی واقعیاش گفت، بعد هم جملهای گفت که: شاید اصلاً این حرفها به قیافة من نخوره و ...
به نظرم این گزارش دو تا پیام داشت برای بینندگان کیمیا.
اوّلیاش این است که خود صدا و سیما دارد میگوید سریال کیمیا الکیه! دختری به اسم کیمیا با اون مقیّدات مذهبی و شور انقلابی الکیه! سریال کیمیا رو فقط باید تماشا کرد نه زندگی.
دوّمیاش هم این که خود خانم مهراوه شریفینیا گفت که این فقط یه نقش بود و خلاص. کیمیا رو فقط باید توی رویا دید نه توی واقعیّت. یعنی قشنگه که کیمیا رو توی فکر و رویا بیاری نه توی زندگی.
البته به نظرم سابق هم این پیامها توی همة سریالها بود، ولی دیگه اینقدر صداوسیما دست خودش رو رو نکرده بود.
شما بفرمایید وقتی این جمله رو از بانکیمون(برگ چغندر) میشنوید اوّلین چیزی که میاد توی ذهنتون چیه؟!
بانکیمون، دبیر کل سازمان ملل متحد: استفاده عربستان از بمبهای خوشهای در جنگ یمن "ممکن است" مصداق جنایت جنگی باشد.
این دو تا ضربالمثل به ذهن من اومد:
آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه
یکی به نعل یکی به میخ
به تعدادی تنددست، ترجیحاً انقلابی و پایبند به اصول و ارزشهای انقلاب
جهت نوشتن 11 میلیون رای در یک شب نیازمندیم.
با حقوق مکفی
شماره تماس:****0935520
بی بی سی فارسی در گزارشی تصویری پرده از راز تقلّب انتخابات 88 برداشت. در این گزارش که چند مدرسة ابتدایی نشان داده میشود، یک معلّم در زنگ املاء دست به یک جنایت سیاسی و یک خیانت میزند که دولتمردان و دیکتاتورهای ایران تا کنون چشم از آن پوشیدهاند.
این معلّم در زنگ املاء به دانشآموزانش برگههایی را میدهد و به آنها میگوید که امروز میخواهیم در این برگهها املاء بنویسیم. این برگهها که برگههای رأی انتخابات ریاست جمهوری است معلوم نیست از کجا و با چه مجوّزی خارج از حوزة انتخابیه در دست یک معلّم پیدا میشود.
این معلّم سپس شروع میکند به گفتن دیکته آن هم به شکلی عجیب. او روی تخته کلماتی را مینویسد و از بچهها میخواهد که دقیقاً همین رو را روی کاغذهایشان بنویسند. او روی تخته به صورت بزرگ مینویسد "محمود احمدی نژاد" و آن را چندین بار به صورت شمرده شمرده میخواند.
معلّم: بچهها بنویسین، مــحـــمـــــودِ اَح اَح اَحمــــــدی نـــــژاد
تکرار میکنم مــحـــمـــــودِ اَح اَح اَحمــــــدی نـــــژاد
دانشآموز: آقا ما دستمون خط خورد، حالا چیکار کنیم؟
معلّم: ببینم، عیبی نداره خونده میشه، حالا یه برگه دیگه بهت میدم روی اون هم بنویس.
دانشآموز: آقا آقا آقا، ما اشتباه نوشتیم، حواسمون به تخته نبود محمود رو با هة هندونه نوشتیم.
معلّم: ایرادی نداره عزیزم، کاملاً هم قبوله و نمرهات رو میگیری، حالا یه برگه دیگه میدم دوباره درستش رو بنویس.
خب بچهها املای امروز خیلی با املاهای دیگه فرق داره، هر کی بیشتر از این برگهها بنویسه نمرة بیشتری میگیره.
گزارشگر بی بی سی که از دهها مدرسة دیگر هم توانسته بود این تصاویری مخفی را تهیّه کند در آخر گفت: سازمانهای حقوق بشر در دنیا شاهد باشند که چگونه با سرنوشت سیاسی این کشور دارد بازی میشود.
گفتی که یک دیار
هرگز به ظلم و جور نمیماند (برپا و) استوار!
والا پیامبر (پیامدار)
محمد
آنگاه،
تمثیل وار کشیدی
عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار!
والا پیامبر (پیامدار)
محمد
در تنگ پرتبرک آن نازنین عبا،
دیرینه ای محمد
جا هست بیش و کم،
آزاده را که تیغ کشیده است بر ستم
اگر هجرت در اسلام نبود، اسلام در همان خفقان مکه خفه میشد و از بین میرفت.
اوّلین هجرت مسلمانان به حبشه بود. آن هم به دستور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله که شرایط سخت مسلمانان در مکّه را دیدند، دستور یک کار تاریخی را دادند. دستور اوّلین هجرت مسلمانان. هجرتی که در آفریقا(حبشه) ریشه دواند و امروز درخت کهنسال و تنومندش را در قرن بیست و یکم و قرن توسعهی تمدّن غرب به چشم از صفحهی اخبار میبینیم و در صفحات اینترنت میخوانیم.
اوّلین ورود اسلام به آفریقا به واسطة همین هجرت بود. هجرتی حساب شده و فکر شده از جانب پیامبر که حامل وحی بود. هجرتی که برای صیانت جان و ایمان مسلمانان ترتیب داده شده بود، ولی این همهی هدفش نبود. هجرتی که باعث شد اسلام چنان در این قاره رسوخ کند که سالها بعد جُون ظاهر میشود و بعدتر شیخ زکزاکی. هجرتی برای تربیت نسلی ولایتپذیر و انقلابی.
تشکیلاتی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله ترتیب داده بود، تیری بود که چندین هدف را نشانه گرفته بود، حفظ جان نومسلمانان، یک هدفش بود. هدف دیگرش در همان قرن هفتم میلادی مسلمان شدن پادشاه حبشه بود و هدفی هم در قرن بیست و یکم میلادی، نسل خمینیون سیاهپوست در نیجریه.
تدبیر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یک الگوی تشکیلاتی است، یک الگو برای هجرت است. پیامبر قرن بیست و یکم را میدید و البته قرون بعدی را. باید وظیفه را شناخت و انجام داد، حتّی اگر قرار باشد نتیجهاش حرکت بزرگ و آزادیخواهانهی شیخ زکزاکی در 1400 سال بعد باشد.
دیگران:
نمیخواهم در نیجریه باشم :: خستهی تنها
شیخها و سیدها :: سداد
امشب راهی مرزم.
کربلا رفتن نیّت میخواهد؛ نیّت زائر کربلا باید بزرگ باشد؛
نیّتم برپایی هرچه زودتر یک تشکیلات است، یک تشکل اسلامی در دنیا.
و قبل از آن، تشکیلاتی شدن تمام بچه مذهبیها و هیئتیها.