چشم شیطون کور، ازدواج کردیم و توی چشم پیامبر جا گرفتیم.
تصمیم گرفتیم شب میلاد حضرت زهرا سلامالله علیها جشن ازدواجمون رو بگیریم؛ اول از همه باید به فکر کارت عروسی میافتادیم. کلی توی اینترنت سرچ کردم تا به ایدهی خوبی برسم، ایدههای جالبی بود ولی دلم میخواست تازه و متفاوت باشه و چیزی که من میخوام توش باشه. خلاصه نتیجهی همهی تلاشم شد این:
دلم نمیخواست توی جشن عروسیم حرام که جای خود، حتّی مکروه و مباح هم اتفاق بیفته. آخه وقتی جشن عروسی یه اتفاق خدایی و مستحبه و درای رحمت آسمون اون موقع باز میشه[1]، نامردیه که به کار مکروه و حرام بگذره.
البته باز هم نامردیه اگه توی جشن عروسی که دو تا جوون توی چشم پیامبر جا گرفتن، مردم خوشحال نباشن و لبخند نزنن و ...
همة سعی خودم رو کردم؛ و مراسم خیلی بهتر از چیزی شد که تصورش رو میکردم.
حضرت زهرا که پدر و مادرم فداش بشه، بدجور کمکمون کرد.
در اینجا جا داره به نوبه خودم از بچههای! (خیلی دوست داشتم توی عروسیم این جمله رو بگم ولی خیلی کلیشهایهJ)
بچههای تشکیلاتی که چند سالی هست با هم داریم زندگی میکنیم هم توی جشنم سنگتموم گذاشتن.
اینکه جشن عروسیم هم کجا برگزار بشه خیلی برام مهم بود. دلم نمیخواست توی تالاری باشه که شب قبلش اونجا رقص و آهنگ و حرام بوده، آخه من به ملائکه هم کارت دعوت داده بودم و میدونستم که پاشون رو هیچ وقت توی اینجور جاها نمیذارن، اون وقت کلی غذا اضافه میآوردم و کلی هزینهی اضافی میفتاد گردنم!
گشتم و بهترین گزینهای که فکرش رو میکردم رو پیدا کردم. به لطف عزیزی، توی شهرم سبزوار، مسجد قشنگ و زیبایی هست که ابتکارات جالبی داره. داشتن تالار پذیرایی مراسمها و عروسیها یکی از این امتیازاته.
حالا میموند برنامههای جشن.
مجری، همه کارهست. یعنی اگه یه مجریِ خوب توی یه جشن عروسی باشه کافیه.
امّا برنامههای دیگه؛
قرائت زیبای قرآن.
خیلیها گفتن مگه توی عروسی هم قرآن میخونن؟! خودم هم تا به حال ندیده بودم، ولی میدونستم یقینا مجلس رو زیبا و قشنگ و دلچسب ما و حضرت زهرا سلامالله علیها میکنه.
بودن گروه سرود و تواشیح که کار شاد بخونن (البته آهنگش به طرب و حرام کشیده نشه، که خیلی از گروهها متاسفانه کشیده شدن) دلچسبی مجلس رو صد برابر میکنه.
خوندن مدح اهل بیت و شعرهای طنز و کفزنی برنامه رو تکمیل میکنه.
امّا کار دیگهای که من توی هیچ جشنی ندیدم پخش کلیپ بود. امکانات پخش رو هم قسمت آقایون و هم قسمت خانمها آماده کرده بودیم و قرار بود 2 تا فیلم رو پخش کنیم.
اوّلیش علمک و دوّمیش گزیدهای از مصاحبه همسر شهید روحانی احمد ظریفیان یگانه توی برنامه نیمه پنهان ماه بود. ربط این دو کلیپ هم به طلبه بودنم برمیگرده دنبال ربطهای دیگه نباشین. متاسفانه با توجه به وقت مراسم فقط علمک رو پخش کردیم.
کلیپ دومی دلیل خاص و جالبی هم داشت، همسر بنده قبل از ازدواج با من خیلی از اطلاعاتی که باید نسبت به فضای طلبگی و زندگی طلبگی به دست میآوردن با صحبتهای همسر شهید پیدا کرده بودن.
حضور جوونها (که اکثرشون دانشآموزای مجموعه فرهنگی بصائر بودن) خیلی برنامه رو متفاوت کرده بود. به نظرم جشن عروسی که جوونها توش محور مهمانها نباشن نشاطی نداره.
برنامههای جنبی و سنّتی وجود داره که نمک جشن هستن و خیلی جشن رو قشنگ میکنن. مثل خوندن چاووشیهای قدیمی و معروف وقتی که عروس و داماد وارد مجلس میشن، یا اسپند دود کردن و پوشیدن کت دامادی به دست بزرگترها و ...
خب دیگه فکر کنم همه چیز رو گفتم و موند این آخری که خود عکس گویاست.
[1] درهای رحمت آسمان در چهار وقت گشوده میشود:
1- موقع بارش باران.
2- زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش مینگرد.
3- هنگام گشوده شدن در کعبه.
4- هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
:::. لینک این یادداشت در سلام سربدار
والا ما باخوندنش کلی سرذوق اومدیم خوشبحال حضار
ان شالله عاقبتتون ختم به شهادت باشه
انصافا هرجوری نگاه میکنی این میشه یه جنش واقعی