۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عروسی» ثبت شده است

عواقب زود ازدواج کردن!

هی می‌گن جوونا زود ازدواج کنن! زود ازدواج کنن! زود ازدواج کنن که چی بشه؟! خودِ من زود ازدواج کردم چی شد؟ کلی ضرر کردم.

چه قدر ساده بودیما. به حرف این و اون گوش کردیم و زود ازدواج کردیم. حالا بیا نتیجه‌اش رو ببین. آخه کی حاضره همچین ضرری رو که من توی زندگیم کردم بکنه؟!

آخه لا مصّب یه ذرّه، دو ذرّه هم که نیست هفت میلیون تومنه! می‌فهمی یعنی چی؟! تازه دو تا هفت میلیونه! میشه چهارده میلیون! آدم چهارده میلیون ضرر بکنه؟! بعد می‌گن جوونا زود ازدواج کنن. اگه ما شیش ماه دیرتر ازدواج می‌کردیم، فقط شیش ماه دیرتر، اون وقت به جای شیش میلیون، بیست میلیون وام ازدواج می‌گرفتیم. واقعاً چرا؟! آخه چرا باید عجله کرد؟ آخه چرااا؟ من فریب خوردم آقا!

یک متاهل نادم در سال 1395، که در سال 1394 ازدواج کرد!

 •••

البته بنده مثل این آقا پشیمان نیستم ها! چون اوّلا وام شش میلیونی هم برای ما زیاد بود، البته اقساطش! ثانیاً همان وام شش میلیون بیش از شش ماه طول کشید گرفتنش، حساب کنید بیست میلیون چه قدر طول می‌کشد؟!

اگر هم متوجه قضیه نشدید این خبر را بخوانید.

 •••

چند خاصیّتِ گرفتن وام (اعم از ازدواج و ...)

  1. اصل و نسبت را جلوی چشم می‌بینی و دیگر تا آخر عمر یادت نمی‌رود که فرزند که هستی و کجا به دنیا آمده‌ای و شماره‌ی سری شناس‌نامه‌ات چند است؟ آخر دستِ کم باید ده بار این اطلاعات را در برگه‌های مختلف وارد کنی.
  2. تمرین خوبی است برای امضاء کردن تا اشکالات امضاهایتان را بتوانید برطرف کنید!
    (البته این خاصیّت در سند ازدواج هم هست!)

 

۱۰ خرداد ۹۵ ، ۰۴:۰۱ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

در چشم پیامبر

چشم شیطون کور، ازدواج کردیم و توی چشم پیامبر جا گرفتیم.

تصمیم گرفتیم شب میلاد حضرت زهرا سلام‌الله علیها جشن ازدواج‌مون رو بگیریم؛ اول از همه باید به فکر کارت عروسی می‌افتادیم. کلی توی اینترنت سرچ کردم تا به ایده‌ی خوبی برسم، ایده‌های جالبی بود ولی دلم می‌خواست تازه و متفاوت باشه و چیزی که من می‌خوام توش باشه. خلاصه نتیجه‌ی همه‌ی تلاشم شد این:

 کارت عروسی متفاوت با معرفی کتاب

دلم نمی‌خواست توی جشن عروسیم حرام که جای خود، حتّی مکروه و مباح هم اتفاق بیفته. آخه وقتی جشن عروسی یه اتفاق خدایی و مستحبه و درای رحمت آسمون اون موقع باز میشه[1]، نامردیه که به کار مکروه و حرام بگذره.

البته باز هم نامردیه اگه توی جشن عروسی که دو تا جوون توی چشم پیامبر جا گرفتن، مردم خوشحال نباشن و لبخند نزنن و ...

همة سعی خودم رو کردم؛ و مراسم خیلی بهتر از چیزی شد که تصورش رو می‌کردم.

حضرت زهرا که پدر و مادرم فداش بشه، بدجور کمک‌مون کرد.

در این‌جا جا داره به نوبه خودم از بچه‌های! (خیلی دوست داشتم توی عروسیم این جمله رو بگم ولی خیلی کلیشه‌ایهJ)

بچه‌های تشکیلاتی که چند سالی هست با هم داریم زندگی می‌کنیم هم توی جشنم سنگ‌تموم گذاشتن.

اینکه جشن عروسیم هم کجا برگزار بشه خیلی برام مهم بود. دلم نمی‌خواست توی تالاری باشه که شب قبلش اونجا رقص و آهنگ و حرام بوده، آخه من به ملائکه هم کارت دعوت داده بودم و می‌دونستم که پاشون رو هیچ وقت توی این‌جور جاها نمی‌ذارن، اون وقت کلی غذا اضافه می‌آوردم و کلی هزینه‌ی اضافی میفتاد گردنم!

گشتم و بهترین گزینه‌ای که فکرش رو می‌کردم رو پیدا کردم. به لطف عزیزی، توی شهرم سبزوار، مسجد قشنگ و زیبایی هست که ابتکارات جالبی داره. داشتن تالار پذیرایی مراسم‌ها و عروسی‌ها یکی از این امتیازاته.

حالا می‌موند برنامه‌های جشن.

مجری، همه کاره‌ست. یعنی اگه یه مجریِ خوب توی یه جشن عروسی باشه کافیه.

امّا برنامه‌های دیگه؛

قرائت زیبای قرآن.

خیلی‌ها گفتن مگه توی عروسی هم قرآن می‌خونن؟! خودم هم تا به حال ندیده بودم، ولی می‌دونستم یقینا مجلس رو زیبا و قشنگ و دلچسب ما و حضرت زهرا سلام‌الله علیها می‌کنه.

بودن گروه سرود و تواشیح که کار شاد بخونن (البته آهنگش به طرب و حرام کشیده نشه، که خیلی از گروه‌ها متاسفانه کشیده شدن) دلچسبی مجلس رو صد برابر می‌کنه.

خوندن مدح اهل بیت و شعرهای طنز و کف‌زنی برنامه رو تکمیل می‌کنه.

امّا کار دیگه‌ای که من توی هیچ جشنی ندیدم پخش کلیپ بود. امکانات پخش رو هم قسمت آقایون و هم قسمت خانم‌ها آماده کرده بودیم و قرار بود 2 تا فیلم رو پخش کنیم.

اوّلیش علمک و دوّمیش گزیده‌ای از مصاحبه همسر شهید روحانی احمد ظریفیان یگانه توی برنامه نیمه پنهان ماه بود. ربط این دو کلیپ هم به طلبه بودنم برمی‌گرده دنبال ربط‌های دیگه نباشین. متاسفانه با توجه به وقت مراسم فقط علمک رو پخش کردیم.

کلیپ دومی دلیل خاص و جالبی هم داشت، همسر بنده قبل از ازدواج با من خیلی از اطلاعاتی که باید نسبت به فضای طلبگی و زندگی طلبگی به دست می‌آوردن با صحبت‌های همسر شهید پیدا کرده بودن.

حضور جوون‌ها (که اکثرشون دانش‌آموزای مجموعه فرهنگی بصائر بودن) خیلی برنامه رو متفاوت کرده بود. به نظرم جشن عروسی که جوون‌ها توش محور مهمان‌ها نباشن نشاطی نداره.

برنامه‌های جنبی و سنّتی وجود داره که نمک جشن هستن و خیلی جشن رو قشنگ می‌کنن. مثل خوندن چاووشی‌های قدیمی و معروف وقتی که عروس و داماد وارد مجلس می‌شن، یا اسپند دود کردن و پوشیدن کت دامادی به دست بزرگتر‌ها و ...

خب دیگه فکر کنم همه چیز رو گفتم و موند این آخری که خود عکس گویاست.



[1] درهای رحمت آسمان در چهار وقت گشوده می‏شود:
1- موقع بارش باران.
2- زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش می‏نگرد.
3- هنگام گشوده شدن در کعبه.
4- هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

:::. لینک این یادداشت در سلام سربدار

۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۲۹ ۱۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

مواد لازم برای خورشت فسنجان!

مامان، به خاطر عروسی دخترداییم، دو روز زودتر رفته بود مشهد، قرار بود من و بابام هم چهارشنبه راه بیفتیم. مامانم را که بدرقه کردیم، با خودم گفتم بد هم نیست! چند روزی دیگر کسی نیست که هی گیر بدهد به ما!

آن روز تقریبا تا ساعت 10 شب با رفقا خوش گذراندم، شب خسته آمدم خانه. قیافه‌ی بابام هم از من داغان‌تر و خسته‌تر بود، اوّل رفتم آشپزخانه، در یخچال را باز کردم و دیدم که فقط یک ظرف ماکارونی از دیشب مانده‌است.

با غرور از اینکه من و بابا مگر نمی‌توانیم یک شام درست کنیم؟ رفتم و نشستم کنار بابا و مشغول تماشای تلویزیون شدم.

هر چند دقیقه که اسید معده‌ام بازی‌اش می‌گرفت، من به بابام نگاه می‌کردم و بابام هم به من.

تقریباً ساعت شده بود 11 و نیم و من و بابام و اسید معده‌هامون نشسته بودیم و مشغول تماشای شبکه‌ی مستند بودیم، برنامه در مورد یک بچه شیر بود که از شکاری که مادرش برایش گرفته بود تغذیه می‌کرد.

دیگر تحمّلم به سر آمد؛ مثل یک بچه‌شیر رفتم سر یخچال و ماکارونی را گرم کردم، و برای شیر نر خسته و بی یال و کوپال هم کشیدم و آوردم سر سفره.

غذا که تمام شد من و پدرم به هم قول دادیم که فردا شب، یک شام مفصل درست کنیم.

حتماً می‌پرسید که نهار چه؟ نهار را که قبلش قرار گذاشتیم از بیرون بگیریم.

خلاصه، آن شب شد فردا شب و منِ بچه‌شیر و شیر نرِ، داشتیم آشپزی می‌کردیم، قرار بود فسنجان درست کنیم!

آقا چشمت روز بد ببیند، ولی آن چیزی را که ما آن شب دیدیم، نبیند.

برنجش را که اصلاً بی خیال، بعداً فهمیدم بابام برای پرکردن درزهای دیوار حیاط ازش استفاده کرده است. خورشتش هم که چند بخش داشت، یک آب، دو مرغ، سه چند تا گردوی سالم، یعنی اگر هر کدام از این‌ها را جلویمان می‌گذاشتیم و خام خام می‌خوردیم، خوشمزه‌تر از آنی بود که ما آن شب خوردیم.

۰۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۲۰ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فیلم‌برداری از مجالس توسط بانو

- امروز در خدمت مهمان عزیزی هستیم که در مورد دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران برای ما سخن خواهد گفت.

آقای ارجمند سلام عرض می‌کنم.

- سلام به شما و خدمت شنوندگان عزیز.

- مستقیم می‌رم سر اصل مطلب، بعد از 30 سال اگر بخواهیم از تاثیر انقلاب در جامعه بگوییم و تفاوت‌هایش با قبل از انقلاب، از کجا باید شروع کنیم.

- اگر بخواهیم از تفاوت‌های انقلاب بگوییم باید در چند موضوع این بحث را باز کنیم.

تفاوت اوّل در قدرت علمی است؛ شما اگر نگاهی به گذشته و قبل از انقلاب بکنید، خواهید دید که مدام به ما گفته می‌شد که نمی‌توانید و باید از روسیه بیاوریم و باید از آلمان بیاوریم و ما را چه به این غلط‌ها و ...

امّا امروزه، نه تنها ما می‌توانیم بلکه باور این‌که می‌توانیم هم در سراسر کشور پراکنده است.

- می‌توانید برای ما مثالی هم بزنید.

- بله، مثلا همین هواپیماهای بدون سرنشین؛ اوّل که آنها را گرفتیم گفتند الکی است و بلوف می‌زنید، بعد هم التماس کردند که پسش بدهید، امّا حالا جوانان این مرز و بوم، توانستند خط تولید آن را راه اندازی کنند، حتّی پیشرفته‌تر از نسخة اصلی.

الآن ما هواپیماهای بدون سرنشینی داریم با کیفیت فیلم‌برداری فول اچ دی و 3 بعدی، با قابلیت فیلم‌برداری از هر منطقه‌ای و مکانی، ما حتی سفارشات فیلم‌برداری از مجالس و عروسی‌ها را هم در دستور کار قرار داده‌ایم،‌ که برای مجالس زنانه، توسط اپراتور بانو انجام می‌گیرد.

- همکارانم اشاره می‌کنند خیلی از شنوندگان دارند تماس می‌گیرند و سفارش فیلم‌برداری از مجالس دارند.

- متقاضیان عزیز می‌توانند به این آدرس مراجعه کنند.  Pahbadticket.com


***

پ ن:

+ خدایا خودت بهم رحم کن!

+ مرگ بر آمریکا همیشه شعار ما بوده است!

+ این هم مورد دیگری از قدرت علمی ما

۲۸ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۱۹ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰