شاید خیلی بچه تر از حالا بودم که این عکس را دیدم؛ همان موقع بود خیلی شگفتزده شدم و ذوق کردم؛ آخر، رهبر یک انقلاب بود، میلیونها نفر به اسمش قسم میخوردند، تلویزیون مُدام سخنرانیهایش را نشان میداد، در کنار نظامیان دیده میشد، در جمع مردم دیده میشد.
بزرگتر از آن موقعام که شدم، کمی سر و گوشم در تاریخ انقلابهای دیگر میجنبید و سریع اسم رهبران انقلاب کشورها را در اینترنت جستجو میکردم و عکس هایشان را میدیدم در کاخ سلطنتی و کنار خدم و حشم و در یک نظام اداری پیشرفته و پشت دستگاههای نظامی و ... رضاشاه هم که همچنین.
آدمی که وسعت فکر و اندیشهاش به وسعت تمام دنیا بود، چقدر صمیمی و آرام در این عکس قدم میزند.
هم الان به چه فکر میکند؟! به آینده نوهاش که بزرگ میشود و به این انقلاب بعد از او ...
من وقتی بچه بودم این عکس رو میدیدم همیشه دلم میخواست منم چادرمو بپوشم دستمو بذارم تو دست این آقامهربونه. اما نگو آقا مهربونه رفته پیش خدا و فرشته ها.و حالا من بزرگ شدم و ...