حالا توی این زیارت اربعینی یه چیزی مینویسم میگید چه ربطی داره؟ ربط داره برادر من ربط داره:
کاش آنقدری که دولت به معنای عامش (یعنی چه این دولت و دولت های گذشته و چه هر نهاد دولتی) وقتش را صرف شکایت و گیر دادن به مجموعههای انقلابی میکند به کارهای خودش میرسید اوضاع خیلی بهتر بود، مثلا اگر آنقدری که آموزش و پرورش دارد تلاش مذبوحانه میکند (دست و پا میزند) که اقدامات آتش به اختیار در حوزه تعلیم و تربیت را از بین ببرد، فقط و فقط برای یکی از هزار مشکلش وقت و انرژی میگذاشت همه چی خوب بود و آروم و ما هم چقدر خوشحال!
آیا از زنگ آخر میترسید؟
همیشه هنگام خروج از مدرسه تعدادی از بچهها در کمین شما هستند؟!
دیگر نگران نباشید.
در مدرسه گلان و بلبلان ثبتنام کنید.
در این مدرسه دیگر زنگ آخر نداریم!
***
اوّل مهر رو به همهی رفوزهها تسلیت عرض میکنم.
بچهتر از حالا که بودم(دوران ابتدایی) امتحانات آخر سال که تمام میشد، با کتاب به مثابهی یک دشمن خونی برخورد میکردم. فکر کنم همهمان همینطور بودیم، از مدرسه که برمیگشتم، تمام کوچه پر بود از برگههای کتاب که بچههای مشتاق علم و تحصیل در کوچه ریخته بودند.
یعنی شدت علاقهمان به تحصیل اینقدر بود!
***
به هیچ وجه به اینکه من ایّام امتحاناتم هست، ربط ندارد، فکر بیجا نکنید!
بعد آنها را گرد هم آوردند و از اسلام گفتند و از تکلیف گفتند و از واجبات و محرمات.
در ادامه هم برای شیرفهم شدن نوبالغان دعوت شد از واعظی توانا. در ادامه برای شیرفهمتر شدن، دعوت شد از واعظ دوم، واعظ شمارهی 2 هم موعظه کرد و گفت و گفت، تا نوبت رسید به مادح محترم، وی مدح کرد و مدح کرد تا به انتهای برنامه رسیدند. در آخر هم برای حسن ختام دعوت شد از واعظ شمارهی 3، و این روند به حدی ادامه داشت که نوبالغان، واعظ کُش یا همان آخوندکُش شدند.
و در آخر برنامه هم تقدیر کردند و جایزه دادند، توپ و لباس ورزشی و شورت ورزشی و کفش و کذلک هدیه دادند، و برای شگونش هم به همه کتاب ارتباط با خدا(منتخب ادعیه) دادند تا به خانه برند و ارتباطشان منقطع نشود خدای ناکرده.
بعدترها آمار دادند که فلان تعداد نوبالغ در جشن تکلیف، احساس تکلیف و انجام وظیفه در آنها نهادینه شد.
|