۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فیلم» ثبت شده است

تنفّر ناخودآگاه؟!

فیلم ابد و یک روز را دیدم. فیلم توانست مصائب یک خانواده که با اعتیاد درگیرند را به تصویر بکشد. بازی نوید محمّدزاده زیبا بود، پیمان معادی بیش از حد در نقشش منطقی بود و سرش به سنگ خورده. به قول مسعود فراستی، شمال‌شهری‌ای که ادای جنوب‌شهری درمی‌آورد بود.

همه‌ی این‌ها به کنار، غرضم از نوشتن درباره‌ی فیلم نقد فنّی نبود که منتقد نیستم و بلد هم نیستم. غرضم این قسمت از داستان است که می‌گویم.

خانواده‌ی داخل فیلم، به هر بدبختی که تصوّرش را بکنید دچار شده‌اند، نوه‌ای که خودش را با چاقو مجروح کرده تا گنده‌لاتی‌اش را پر کند، خواهری که از پول دیه‌ی مرگ شوهرش دارد تنها زندگی می‌کند و وصله‌ی ناجوری برای خانواده شده و خواهر دیگر که دنبال کار است و وسواسی است و مادری که مریض است و بالاخره خواهر دیگری که می‌خواهد ازدواج کند، با کی؟! با یک افغانستانی. به چه شکل؟!

در طول داستان می‌بینیم که برادر بزرگ‌تر اصرار به این ازدواج دارد؛ خواهر هم میل ندارد ولی ظاهراً خواستگار دیگری هم ندارد و مجبور شده است که قبول کند و راهی افغانستان بشود. امّا در آخر داستان مشخص می‌شود که ظاهراً خانواده‌ی افغانستانی، دختر را خریده‌اند و پولش را به برادر بزرگتر داده‌اند تا خواهرشان را به ازدواج آنها در بیاورد و بعد دختر را به افغانستان ببرند؛ بعد تلاش برادر معتاد را می‌بینیم که می‌خواهد دست برادرش را رو کند و نگذارد که خواهرش بدبخت بشود. در آخر هم خواهر خانواده از میانه‌ی راه برمی‌گردد و ازدواج را به هم می‌زند و گویی آزاد شده و یک خانواده را نجات داده است. بعد برادری می‌ماند که باید پول خانواده‌ی داماد را جور کند و پس بدهد.

هر کسی این فیلم را ببیند حسّ بد و حتّی تنفّر نسبت به افغانستان و افغانستانی پیدا می‌کند، تصوری که نسبت به ایران و ایرانی پیدا می‌کند به کنار. تصور من این است که کارگردان خواسته تا بدبختی و شوربختی این خانواده را در نهایتش نشان بدهد، بعد دیواری کوتاه‌تر از دیوار افغانستانی‌ها پیدا نکرده و این‌طور علیه‌شان تازانده‌است، اتّفاقی که اگر برای هر یک از اقوام ایرانی می‌افتاد با آن طوری دیگر برخورد می‌شد، ولی افغانستانی در ایرانی هیچ مدافع حقوقی ندارد چرا که اصلاً حقوقی ندارد. شاید هم اصلاً کارگردان متوجه این قضیه نبوده است و ناخودآگاه و بدون قصد این‌قدر چهره‌ی افغانستانی‌ها را منفور نشان داده است، یعنی یک تنفّر ناخودآگاه! و فرضاً این اتفاق اگر هم در کشور ما افتاده باشد، آنقدر کم است که نمایش آن به این شکل، یعنی همه را به یک چوب راندن.

 اربعینِ امسال که در موکبی در مرز خدمت می‌کردم، شبی زوّار افغانستانی مهمان ما بودند، زوّاری که خسته و درمانده در برزخ مرز ایران و عراق مانده بودند. خانم جوانی با گلایه از من پرسید:

«حاج آقا، من خواهرزاده‌ی شهید ... هستم. (شهید معروفی است و از فرماندهان تیپ فاطمیون) اکثر این همراهان ما هم خانواده‌ی شهید مدافع حرم هستند، چرا وقتی از مرز یک کشور شیعه عبور می‌کنیم سرباز عراقی ما را به عنوان داعشی نگاه می‌کند و به ما بی احترامی می‌کند؟»

من جوابی نداشتم به او بدهم، جز اظهار شرمندگی.

شاید زمانی تعدادی از افغانستان ملحق به داعش شده باشند ولی یقیناً نسبت دادن آن به همه افغانستانی‌ها کذب و دروغ است، بماند که اصل این نگاه از جایی دیگر آب می‌خورد. دوستی مطلع می‌گفت، اکثر تروریست‌های منطقه، یک گذرنامه‌ی افغانستانی هم دارند، ولو اینکه افغانستانی نباشند، مثل عبدالمالک ریگی که گذرنامه‌ی افغانستان داشت. و این است که افغانستانی‌ها را بد نام کرده است. افغانستان پیش از آن‌که کشور همسایه باشد کشور خود ما است، و افغانستانی‌ها به حقّ همشهری همه‌ی ما هستند.

۰۴ دی ۹۵ ، ۲۰:۴۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

عبرتی برای آیندگان

چرا وبلاگ ننویسم؟

مثلاً وقتی این اتّفاق (+) (+) (+) برایم افتاد و هیچ کسی نبود که حرفم را با او بزنم و داشتم غمباد می‌گرفتم، باید چه کار می‌کردم؟!

مثلاً‌ وقتی رفته بودم زیارت اربعین با پای پیاده، و آن همه شگفتی دیدم و مسحورشان شده بودم، چطوری باید آن شگفتی را به بقیه هم نشان می‌دادم تا آنها هم بروند؟!

یا مثلاً وقتی کتاب خوبی می‌خوانم و از اینکه آن کتاب را خوانده ام می‌خواهم بال در بیاورم، چطوری باید آن کتاب را تبلیغ کنم؟ مگر من با چند نفر به طور چهره به چهره ارتباط دارم که کتاب را دستم بگیرم و آن را تبلیغ کنم؟! یا یک فیلم را.

یا وقتی از اتفاقی (+) (+) حرصم می‌گیرد چطوری باید نشان بدهم که من چقدر از این حرکات حالت تهوع بهم دست می‌دهد؟

***

به این فکر می‌کردم که وبلاگم در این عالم تاثیری هم می‌گذارد؟ وبلاگم می‌تواند جریان‌ساز باشد؟ مثلاً این وبلاگ دردی از بچه‌های فلسطین دوا می‌کند؟ یا خاری می‌شود توی چشم داعشی‌ها؟ یا می‌تواند یک کتاب خوب به یک دانش‌آموز یا جوان معرفی کند؟ یا مشکلی از زندگی کسی حل می‌کند؟!

خیالم راحت است که حداقل، وبلاگم، سال‌ها بعد شاید بشود یک درس عبرت برای آیندگان تا بفهمند که چه موجودی در گذشته زندگی کرده است و از زندگی‌اش درس عبرت بگیرند.

قرار بود از این بنویسم که "چرا وبلاگ می‌نویسیم؟" ولی هر چه فکر کردم دیدم چرا نباید بنویسیم؟

  

موجی‌های "چرا وبلاگ می‌نویسم؟":

سرگذر .:::. کاه‌گل .:::. سیاه‌سفید .:::. سنگ‌انداز .:::. کوره‌پزخونه .:::. دربست

۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۲ ۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

مسعود فراستی و آسانسور

یکی از فانتزی‌هام اینه که با شخصیت‌های بزرگ، توی جاهای کوچیک و صمیمی باشم، مثلا با احمدی‌نژاد توی یه اتاق، با امام خمینی توی یه ماشین و همینطور مثال‌های دیگه.

از قضا دیروز با مسعود فراستی بزرگ، توی یه آسانسور 3 نفره، من بودم و مسعود بود و 2 نفر دیگه!!! وقتی با مسعود خان فراستی صحبت می‌کردیم از فرط تنگی جا تقریبا اینطوری داشت نگاهم می‌کرد.

۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۵۰ ۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

کف‌های روی آب و صلوات‌های قرّا

حس مسئولیت پذیری و اداین دین به ارزش‌هایشان گل می‌کند و تصمیم می‌گیرند کاری بکنند.

در مرحلة اوّل فقط تصمیم می‌گیرند که کاری بکنند؛ چه کاری‌اش را تصمیم نمی‌گیرند؛ بعد به حسب اتفاق، موضوعی به تورشان می‌خورد و می‌گویند که ما خَلق شده‌ایم و پا به این دنیا گذاشته‌ایم که تمام وقت و هزینه‌مان را برای این موضوع هزینه کنیم.

مثلاً فرض کنید تصمیم می‌گیرند برای فلان شهید با فلان ویژگی خاصی که دارد یادواره بگیرند، مثلاً شهیدی دانش‌آموز؛ بعد وسط کار متوجه می‌شوند که عجب، چه شهید والامقامی است و عجب کراماتی و خاطراتی و ...، به این فکر می‌رسند که این شهید جان می‌دهد برای ساخت یک مستند. خب تا اینجایش تصمیم بر این شد که یک مستند بسازند، حالا چه مستندی؟! مستندی داستانی، مستندی بلند، مستندی ترکیبی، حتی به فکرشان هم می‌رسد که فیلم بسازند.

خب فکرشان را به کار می‌اندازند و فکر می‌کنند و می‌گویند برای ساخت یک مستند باید فیلم گرفت، دوربینی را برمی‌دارند و به هرجا و هر سوراخی که ربطی به این شهید پیدا بکند سر می‌زنند.

خب حالا که داریم مستند می‌سازیم مثلاً از هم‌رزم شهید چه باید بپرسیم؟

شروع می‌کنند به نوشتن سوالات مصاحبه

خب از شهید برایمان بگویید

انگیزه‌شان از شهادت چه بود؟[1]

چی شد که شهید شدند؟

اهل نماز شب هم بودند؟

خاطره‌ای از شب عملیات برایمان بگویید.

از رشادت‌هایش بگویید.

 

نزدیک ایام شهادت شهید که می‌شود تازه یادشان می‌افتد چه خوب است یادواره‌ای که قرار بود برپا کنیم را در همین ایام برگزار کنیم. پس بی خیال مستند و فیلم‌برداری می‌شوند و می‌روند برای هماهنگی امور یادواره حرکتی بکنند.

هرچه با خودشان فکر می‌کنند می‌بینند اگر بودجه‌ای از سپاه و ... بخواهیم بگیریم، به کت مسئولان نمی‌رود که بودجة یادواره خرج یک شهید غیر معروف شود، حالا پس چون بودجه نمی‌دهند باید چه کار کنیم؟ موضوع یادواره را بزرگ‌تر می‌کنیم، مثلاً می‌گوییم یادواره‌ای برای سرداران شهید منطقة فلان که در ضمنش به شهید مورد نظرمان هم می‌پردازیم.

خلاصه از مجری توانای کشوری دعوت می‌کنند و 5 هزار نفر مهمان و فلان سخنران و چند تا فیلم و کلیپ از آقا و شهید آوینی و چندین میلیون بودجة سپاه و دولتی و ... با کمتر از پر کاهی تاثیر گذاری.

صدای صلوات‌های قرّای داخل سالن بدجور آزارم می‌دهد.

کاملاً بی ربط:

+ کاری که بخواهد ضعیف انجام شود، بهتر است که اصلاً انجام نشود.

+ گاهی خوشحالم از این‌که مخاطبان حرف‌هایم مخاطبان وبلاگم نیستند و البته گاهی هم ناراحت.

+ عکس تزئینی نیست.

+ مجبور نبودید(نیستید) که بخوانید، اختیار دارید لطفاً از این طرف



[1] در اسناد شهیدی،‌که در بنیاد شهید بایگانی شده بود و خاک می‌خورد این را خواندم:

مصاحبه کننده: انگیزة فرزندتان از شهادت چه بود؟!

مادر(روستایی) شهید: راستش انگیزه‌اش رو نمی‌دونم، اصلا انگیزه نداشت، شهادت رو دوست داشت، رفت شهید شد.

۲۹ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۱۳ ۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

فیلم‌برداری از مجالس توسط بانو

- امروز در خدمت مهمان عزیزی هستیم که در مورد دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران برای ما سخن خواهد گفت.

آقای ارجمند سلام عرض می‌کنم.

- سلام به شما و خدمت شنوندگان عزیز.

- مستقیم می‌رم سر اصل مطلب، بعد از 30 سال اگر بخواهیم از تاثیر انقلاب در جامعه بگوییم و تفاوت‌هایش با قبل از انقلاب، از کجا باید شروع کنیم.

- اگر بخواهیم از تفاوت‌های انقلاب بگوییم باید در چند موضوع این بحث را باز کنیم.

تفاوت اوّل در قدرت علمی است؛ شما اگر نگاهی به گذشته و قبل از انقلاب بکنید، خواهید دید که مدام به ما گفته می‌شد که نمی‌توانید و باید از روسیه بیاوریم و باید از آلمان بیاوریم و ما را چه به این غلط‌ها و ...

امّا امروزه، نه تنها ما می‌توانیم بلکه باور این‌که می‌توانیم هم در سراسر کشور پراکنده است.

- می‌توانید برای ما مثالی هم بزنید.

- بله، مثلا همین هواپیماهای بدون سرنشین؛ اوّل که آنها را گرفتیم گفتند الکی است و بلوف می‌زنید، بعد هم التماس کردند که پسش بدهید، امّا حالا جوانان این مرز و بوم، توانستند خط تولید آن را راه اندازی کنند، حتّی پیشرفته‌تر از نسخة اصلی.

الآن ما هواپیماهای بدون سرنشینی داریم با کیفیت فیلم‌برداری فول اچ دی و 3 بعدی، با قابلیت فیلم‌برداری از هر منطقه‌ای و مکانی، ما حتی سفارشات فیلم‌برداری از مجالس و عروسی‌ها را هم در دستور کار قرار داده‌ایم،‌ که برای مجالس زنانه، توسط اپراتور بانو انجام می‌گیرد.

- همکارانم اشاره می‌کنند خیلی از شنوندگان دارند تماس می‌گیرند و سفارش فیلم‌برداری از مجالس دارند.

- متقاضیان عزیز می‌توانند به این آدرس مراجعه کنند.  Pahbadticket.com


***

پ ن:

+ خدایا خودت بهم رحم کن!

+ مرگ بر آمریکا همیشه شعار ما بوده است!

+ این هم مورد دیگری از قدرت علمی ما

۲۸ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۱۹ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چگونه گلیم خود را از آب بکشیم بیرون؟

یا: چگونه تدوین‌گر خودمان باشیم؟

بعد از انگیزه‌ای که برای نوشتن یادداشت «مهم تر از محتوا» برایم ایجاد شد تصمیم گرفتم تجربه‌های شخصی‌ام را در راستای میکس و تدوین فیلم، عکاسی، نویسندگی، طراحی گرافیک، حلیم پزی، آشپزی ایتالیایی، اداره‌ی ستاد انتخاباتی ریاست جمهوری، تخلیه چاه و فاضلاب، سخنرانی در جمعی که نمی‌فهمند و ... را در اختیار دیگران بگذارم. این اولی‌اش را داشته باشید فعلاً.

***

شاید ابتدایی‌ترین شکل میکس و مونتاژ را هر کسی که آلبومی از تصاویر خانوادگی و دوستانه در کامپیوترش دارد را تجربه کرده است.

امکان ساخت ابتدایی‌ترین شکل ساخت فتوکلیپ با نرم‌افزاری مثل movie maker که توسط شرکت Microsoft در هر سیستمی وجود دارد؛ امّا اگر بخواهید کمی حرفه‌ای تر کار کنید بروید سراغ نرم‌افزار Corel Video Studio.

ترجیحاً این گونه نرم‌افزار ها را بدون آموزش یاد بگیرید، خودتان بعد از چند روز تمام فوت و فن کار را یاد می‌گیرید. (سیبیل گرو می‌گذارم اگر یاد نگیرید.)

فقط در این گونه نرم‌افزارها دنبال چند چیز باشید؛ چون در گذشته کار میکس و تدوین فیلم یک کار مکانیکی محسوب می‌شد و نوارهای فیلم را برش می‌زدند و به هم می‌چسباندند، نرم‌افزار های میکس هم شباهت زیادی به گذشته دارد، یعنی شما در این گونه نرم‌افزارها باید دنبال یک تایم لاین[1] باشید، یعنی شبیه همان نوار فیلم.

در مرحله‌ی بعد باید دنبال چیزی باشید که فیلم را برش بزنید که معمولا شکل قیچی دارد، و در آخر هم باید قطعات فیلم را به هم بچسبانید؛ فقط کافی است نرم‌افزار را نصب کنید و کارتان را شروع کنید.

بعد از اینکه مدتی با نرم‌افزارهایی در سطح Corel Video Studio کار کردید و احساس کردید که امکانات پایینی دارد، باید بروید سراغ نرم‌افزار Edius. نرم‌افزاری که تا چندین سال آینده در ایران جواب‌گوی کار بسیار حرفه‌ای شما خواهد بود.

بعد اگر از لحاظ نرم‌افزاری مشکلی ندارید و احساس می‌کنید که اصول هنری میکس و تدین را باید یاد بگیرید دو نکته بگویم شما را، که مکفی دنیا و آخرتتان باشد:

  1. تا می‌توانید فیلم ببینید، فیلم‌های خوب و حرفه‌ای البته، و بیشتر مستند.
  2. فقط یک کتاب را به شما معرفی می‌کنم که نگاهم را به تدوین فیلم عوض کرد. کتاب تدوین فیلم و ویدئو نوشته راجر کریتندن نشر مرکز

لینک‌های مرتبط:

[1] Time Line

۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۲۴ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰