موسسه سخن پرور برنامه خود را برای انتخابات ریاست جمهوری 1392 اعلام کرد:
جملات کلیدی و رسانهای در مصاحبه ها، سخنرانیها و اطلاعیههای انتخاباتیتان را به ما بسپارید.
ما برای شما جملههایی طلایی انتخاب میکنیم تا لابهلای سخنرانی و اطلاعیهها بگنجانید، آن وقت هر چه دلتان میخواهد اضافهاش کنید؛ جملههای ما کاری با مردم میکند که 10 تا پروژهی عمرانی هم نمیتواند بکند.
در ادامه گزارشی از موفقیتهای این موسسه در دورههای قبل را مشاهده میکنید:
1) اگر در سخنرانی اعداد و رقم زیاد باشد چنان تاثیری در ضمیر ناخودآگاه مردم دارد که بی حد و حصر است و هر چه این عداد بزرگتر و دست نیافتنیتر، رأیآوری بیشتر. مثلا کاندید ریاست جمهوری، که حداقل یک دوره در مجلس بوده، یک دوره تجربه حضور در کابینه یکی از دولتها را داشته و یک دوره هم در شورای شهر بوده میتواند اینگونه موفقیت داشته باشد، در ادامه پاراگراف طلایی که برای ایشان نوشتیم را میآوریم:
«بنده سال 83 نماینده مجلس اسلامی متشکل از 220 نماینده بودم، سال 87 در کابینهی دولت شریف بودم که متشکل از 90 عضو فعال بود، سالها پیش هم، در شورای شهری خدمت میکردم که 7 نفر عضو داشت، (تا به اینجا مخاطب متعجب است که چرا شما این اعداد بی اهمیت را میآورید، اما نتیجهای که از این مقدمات خواهید داشت مهم است)؛ بله مردم، این یعنی اینکه بنده تجربه 317 فعال سیاسی را پشت خودم دارم.»
حال فکرش را بکنید که اگر دو دوره نمایندهی مجلس باشید میشود تجربه 440 نفر آدم در پشت شما. مردم اگر نخواهند به این پشت رای دهند دیگر به کدام پشت رای خواهند داد؟!
2) ابهام و گنده گویی از جمله رموز تاثیر گذار در روان مردم است، به نحوی که هر چه این ابهام بیشتر و علمی و عقلایی صحبت کردن بیشتر، میزان کف و سوت هم بیشتر.
نمونهای که دو دورهی قبل موفقیت بالایی هم برای کاندید مورد نظر داشت این بود که استفادهای از آثار ارسطو و ملاصدرا داشتیم، بخشی از این شاهکار را بخوانید:
«باید حرکت کرد، امور گذرا اموری موقت هستند، باید به ثبات در امور کشور برسیم، در واقع این حرکت باید در ذات این دولت باشد، باید جوهر این دولت حرکت به سوی اهداف بزرگ داشته باشد، ثابت شده است که جهان در زمان است.»
کاش بودید و میدید که چگونه جمعیت ساکت شده بودند و دهانشان باز مانده بود و همه خیرهی کاندید مذکور شده بودند.
3) این مورد از موارد موفق شناخته شده است، چون اصول و مبانی این مورد کاملاً علمی و تخصصی است و از حوصلهی فرصت حاضر خارج است، با یک مثال توضیح می دهیم:
مثلاً میگویید: «بنده تا به حال یک کار اقتصادی مباح هم انجام ندادهام» خب آنچه مردم میفهمند این است که پس شما همهی کارهای اقتصادیتان مستحب و خیر بوده است، در حالی که ممکن است در واقع بعضی کارهای اقتصادیتان مباح نبوده بلکه حرام بوده است. مثل اینکه بگویید: «بنده تا به امروز از ماشینهای وزارت برای سفرهای شخصی استفاده نکردهام» و آنچه مردم میفهمند احتمالاً این است که شما میرفتهاید به ترمینال و بلیط اتوبوس تهیه میکردهاید و به سفر میرفتهاید، در حالیکه وزارت بلیط هواپیمای شما را تهیه میکرده و شما به سفری شخصی-مسئولیتی میرفتهاید.
4) بدانید که مهم نیست که شما چه کار خواهید کرد، مهم این است که قبل شما چه کار نکردهاند. لذا این مورد نیاز به مطالعات زیادی روی فعالیتهای رئیس جمهورهای دورههای قبل دارد. یک نمونه را بخوانید:
«شما بعد از انقلاب، وضع کشور را که مشاهده کنید میبینید اختلاف طبقاتی بیداد میکند، کسی نبود که به داد طبقهی پایین جامعه برسد، این قضیه سالها ادامه پیدا کرد.
دولتهای بعدی را که ببینید، باید گفت وا اسلاما، وا انقلابا، ما انقلاب کردیم که آن وضعیت ضعیف فرهنگی را شاهد باشیم؟ فرهنگ سقوط کرده بود!
دولتهای بعد این دولتها هم که دیگر نان را هم از سفره مردم بیرون کشیدند.»