۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تولد» ثبت شده است

30 پیام خوانده نشده!

فشار کار دو سه روز گذشته‌م حتّی اجازه نداده بود که پیام‌های گوشیم رو بخونم. امشب که یه کم وقت خالی پیدا کردم دیدم حدود 30 تا پیام خونده نشده دارم. جالب بود! اتفاقاتی افتاده بود توی این دو سه روز.

چند تا از پیام‌های خونده نشده‌م این‌ها بود:

::. سلام، چرا جلد 2 رو نخونم؟ (هنوز جوابش رو ندادم، فکر کنم رفته جلد 2 رو هم خونده!)

::. قصد ازدواج داری؟ 1. بله 2. ازدواج کردم 3. وقتش نشده! 1000 شارژ با 3 سوال مسابقه (الآن من چی باید جواب بدم؟)

::. مراسم تشییع پیکر پاک و مطهر شهید حجت‌الاسلام محمد شیخ شعاعی، یکی از غواصان دلاور ...

::. بالا سر امام رضا علیه‌السلام دعاگویتان هستم.

::. حل شد! پرسیدم! تشکر (بنده خدا، از من ناامید شده از یکی دیگه پرسیده)

::. سلام دیشب تولد جلیل بود، برنامه گرفتید؟ (این یکی دیگه خیلی بد شد!!!)

 

۱۷ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۹ ۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هدیه‌ی شب مرگم

آخ که دلم گرفته است ...

دلم می‌خواهد شب تولدم باشد و هدیه‌ی تولدم سنگ قبری که تاریخ وفاتش یک روز بعد سالروز تولدم حک شده است، باشد. یعنی همان شب تولدم سرم را روی خاک بگذارم و بمیرم.

ولی کارهای نکردنی زیاد دارم.

هنوز کارهای نکرده و عقب افتاده زیاد دارم.

آخ خدا که چه قدر دنیایی‌ام.

حتّی سنگ قبر  تولدم را باید بیاورند تا بمیرم؟!

یعنی به همین سنگ قبر هم دل بسته‌ام.

به همین هدیه‌ی تولد؟!

آخ خدا که چه قدر دلم می‌خواهد گریه کنم.

دارم فرار می‌کنم. معلوم است نه؟!

از قیافه‌ام! از صحبت کردنم! از وبلاگم! از لباس پوشیدنم! از ...

آرزوی مرگم هم فرار است از مسئولیت‌هایم، معلوم است؟ خیلی؟!

خدیا ...

عاقبت به خیرم کن.

۱۲ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۰۳ ۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

21 سال پیش در چنین روزی!

در تاریخ آمده است، 25 دی‌ماه بیست و یک سال گذشته، در خانواده‌ای بسیار مرفّه و پولدار چهارمین فرزند پسرشان به دنیا آمد.

در نسخه‌ی خطّی کتابخانه‌ی احمدآبادِ سفلی که به زعامت حاج عباس احمدآبادی می‌باشد، آمده است که: « ... این فرزند به قدری زیبا بود که خبر به دنیا آمدنش شهر و دهات‌های اطراف را فرا گرفت ... آمده است که زنان شهر، پشت در خانه‌شان بست نشسته بودند تا وی را ببینند ...»

او در پانزده‌سالگی به درجه‌ای از نبوغ ادبی می‌رسد که گفته‌اند کاتبان، ملازم او بوده‌اند در تمام روز، تا اگر کلامی گفت ثبت کنند و در دیوان وی بنویسند.

حتّی نقل شده‌است شب‌ها نیز کاتبی پشت در اتاق او بیدار می‌مانده و تا صبح دُرَر او را ثبت می‌کرده و تمام آنها را در مجموعه‌ای به اسم پاورقی گرد هم آورده است.

در علم و دیانت و درایت و زکاوت و ... زیاد گفته‌اند که مجال این مقال نیست.

روحش شاد و یادش گرامی‌باد.

۲۵ دی ۹۲ ، ۰۸:۴۱ ۱۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰