5 باری تماس گرفته بود، نتوانسته‌بودم جوابش را بدهم. شب زنگ زد و جواب دادم و توضیح که: «صبح نتونستم جواب بدم، امری هست در خدمتم.»

کلی در مورد برنامه‌ای که برای اجتماع طلبه‌های شهر قرار بود برگزار بشود توضیح داد و گفت: «برای این‌که بتونیم اطلاعاتی از طلبه‌ها و تخصص‌هاشون داشته باشیم، نیازه فرمی طراحی بشه و روز مراسم طلبه‌ها پُرِش کنن. دوستان هم که گفتن شما تخصص دارین در این زمینه، می‌خواستیم زحمتش رو به شما بدیم.»

من که کار را جدّی گرفته بودم، و خوشحال از این‌که چه عجب! فکری به سرشان زده‌است، گفتم: «خب مشکلی نیست، چه اطلاعات و پارامترهایی مد نظرتون هست که توی فرم بیاد و آیا تحلیل فرم رو بر اساس تمام تخصص‌های مربوط می‌خواین یا رشته‌ی خاصی مد نظرتونه؟!»

گفت: «نه، ما فقط می‌خواستیم از این فرم یه نام و نام خانوادگی و شماره تلفن و آدرس در بیاد، گفتیم شما تخصص دارین مزاحمتون بشیم.»

چند لحظه سکوت کردم و به همه‌ی تخصص‌هایی که من دارم و بقیّه ندارند فکر کردم؟!