کتابی که سوخت بیشتر از اینکه دودش در چشم طب اسلامی برود و برای آیت الله تبریزیان و فعالین طب اسلامی هزینه درست کند به چشم حوزه علمیه خواهد رفت و هزینه‌ای برایش درست می‌کند که بیش از پیش حوزه علمیه را ناکارآمد نشان می‌دهد.
حوزه‌ی علمیه‌ای که نتواند یک جریان علمی را در خودش جای دهد و یک روز به فشار جریانی خاص درس فلسفه را تکفیر کند و یک روز به فشار صنفی خاص کرسی درس طب اسلامی را به رسمیت نشناسد تا همیشه‌ی دهر فقط با لگد دشمن از خواب بیدار می‌شود.
حوزه‌ای که هنوز بین اخباری‌گری و فلسفه و عرفان متحیّر مانده نه اصولش و نه رجال و فقه و فلسفه‌اش کار به جایی می‌برد.
حوزه‌ای که قرار بود تمدن عظیم اسلامی را پیاده کند و اکنون شیوه مرکز مدیریتش و شیوه مدیریت مدارسش بر اساس همان الگوی وارداتی دارالفنون است تمدن اسلامی فقط برایش دو کلمه بیشتر نیست که از قضا همین این دو کلمه نه در قرآن آمده است و نه در احادیث! و البته حوزه علمیه از باب احتیاط به قدر متیقّن تمدن اسلامی اکتفا می‌کند که همان عمل به رساله عملیه است! و نسبت به امور دیگر سکوت اختیار می‌کند!

حالا این روزها در حوزه‌ی علمیه عده‌ای شتاب‌زده بیانیه می‌دهند، عدّه‌ای جاهلانه در اینستاگرام‌شان تاریخ کتاب‌سوزی را مطرح می‌کنند، عدّه‌ای از ترس از دست دادن میزشان در نهادهای دولتی اعلام انزجار می‌کنند و البته در خارج حوزه هم عدّه‌ای موج‌سواری.
دلم می‌خواست تحلیل مفصل‌تری در مورد حرف‌های مهم پیرامون حوزه و علم بنویسم که خب کار مهم‌تری دارم این روزها، مکتب اسلامی و خانواده‌ها و سیل بشاگرد و خیلی کارهای دیگر، ولی این روزها این یادداشت بیشتر از همه خوب بود.

هاریسون؛ طب اسلامی؛ آیت الله تبریزیان؛ حوزه علمیه