روحانی

عمامه را که روی سرم گذاشت دست‌هایش را به نشانه‌ی دعا بالا آورد و خواند: ...

***

روز میلاد حضرت علی اکبر علیه‌السلام، به آرزوی دیرینه‌ام رسیدم؛ لباسی پوشیدم که در رویاهایم خودم را داخلش می‌دیدم.

استادی که عمامة چند سیری![1] را روی سرم گذاشت این حدیث[2] را برایم خواند:

امام جواد علیه‌السلام می‌فرمایند: کسی که شیعیان ما را از جهل و نادانی بیرون بیاورد و شیطان و وسوسه‌هایش را از آنها دور کند و آنها بر دشمنان ما اهل بیت پیروز کند، نزد خداوند از عابد(عبادت کننده) مقامش بالاتر است. این شخص نسبت به عابد مثل ماه شب چهارده است در مقابل ستاره‌ای که به سختی دیده می‌شود.

***

با اینکه پارچة عمامه حدوداً بین 6 تا 7 متر است و وزن قابل توجهی هم ندارد، ولی روی سرم سنگینی می‌کند. سنگینی‌اش هم بیشتر می‌شود وقتی امثال حدیث بالا را برای خودم بازخوانی می‌کنم و می‌فهمم که چه قدر مسئولیت گرانی به من واگذار شده است، مسئولیتی که البته قبلاً هم بود ولی از چند روز پیش شکل دیگری پیدا کرد.

***

عمامه را که روی سرم گذاشت دست‌هایش را به نشانة دعا بالا آورد و خواند: اللهم اجعله من العلماء العاملین و احفظه برحمتک یا ارحم الراحمین. همه آمین گفتند و ان‌شاالله و من بعد از چند روز هنوز به کلمة عاملین فکر می‌کنم.

***

اتفاق جالب اوّلین رو معمم شدنم این بود که تا چند روز قبل در پردیسان[3]، کلّی منتظر می‌ایستادم تا یک تاکسی پیدایش بشود و سوارم کند ولی روز اوّلی که لباس روحانیت را پوشیدم و مسیرم را می‌رفتم یک مرد میان‌سال موتورسوار با کودکش، جلویم ترمز زد و گفت: برسونمتون حاج‌آقا.

البته از بد حادثه آن روز فقط می‌خواستم تا مغازه بروم و چیزی بخرم! به همین خاطر گفتم: ممنون جای دوری نمی‌رم.

البته باید منتظر اتفاقات دیگری هم باشم مثل آن جوانی که در گرمای تابستان یک روحانی که در زیر سایه منتظر تاکسی بود را سوار کرد و جایی که هیچ سایه‌ای نبود پیاده‌اش کرد!

***

احیاناً اگر خواستید در مورد این لباس و چرایی و چیستی‌اش بدانید این کتاب بهترین کتاب در این مورد است.

"لباس روحانیت چراها و بایدها" نوشته استاد عالم‌زاده نوری



[1] آنهائی که درسشان یک قدری پیش رفته، لباس روحانیت بپوشند؛ اما بدانند لباس طلبگی پوشیدن، بار سنگینی است. این عمامه‌ی چند سیری که شما روی سرت میگذاری، خیلی سنگین است. (لینک)

[2] إِنَّ مَنْ تَکَفَّلَ بِأَیْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ اَلْمُنْقَطِعِینَ عَنْ إِمَامِهِمْ اَلْمُتَحَیِّرِینَ فِی جَهْلِهِمْ اَلْأُسَرَاءِ فِی أَیْدِی شَیَاطِینِهِمْ وَ فِی أَیْدِی اَلنَّوَاصِبِ مِنْ أَعْدَائِنَا فَاسْتَنْقَذَهُمْ مِنْهُمْ وَ أَخْرَجَهُمْ مِنْ حَیْرَتِهِمْ وَ قَهَرَ اَلشَّیَاطِینَ بِرَدِّ وَسْوَاسِهِمْ وَ قَهَرَ اَلنَّاصِبِینَ بِحُجَجِ رَبِّهِمْ وَ دَلِیلِ أَئِمَّتِهِمْ لِیُفَضَّلُوا عِنْدَ اَللَّهِ عَلَى اَلْعَابِدِ بِأَفْضَلِ اَلْمَوَاقِعِ بِأَکْثَرَ مِنْ فَضْلِ اَلسَّمَاءِ عَلَى اَلْأَرْضِ وَ اَلْعَرْشِ عَلَى اَلْکُرْسِیِّ وَ اَلْحُجُبِ عَلَى اَلسَّمَاءِ وَ فَضْلُهُمْ عَلَى هَذَا اَلْعَابِدِ کَفَضْلِ اَلْقَمَرِ لَیْلَةَ اَلْبَدْرِ عَلَى أَخْفَى کَوْکَبٍ فِی اَلسَّمَاءِ.

 

[3] پردیسان: بزرگ‌ترین شهرک شهر قم و البته ظاهرا بزرگ‌ترین شهرک کشور است که امکانات حمل و نقل عمومی‌اش خیلی خیلی کم است.