صفت بیستم: دوست داشتن مدح و ثنا، و کراهت داشتن ذمّ
یعنی هر که طالب آن باشد که مدح او کنند و خوش آمد او گویند، و متنفّر باشد از اینکه: بدگویى او کنند. و این صفت، نتیجه حب جاه است. و از مُهلکات عظیمه است، زیرا هر کس که دوست دارد مدح او کنند و مىترسد از مذمّت، پیوسته طالب رضاى مردم است و گفتار و کردار خود را بر وفق خواهش ایشان به عمل مىآورد. و به امید آنکه مدح او گویند و از ترس آنکه مذمّت او کنند مطلقا ملاحظه رضاى خالق را منظور نمىدارد.
پس بسا باشد که واجبات را ترک نماید و محرمات را مرتکب گردد و در امر به معروف و نهى از منکر مسامحه نماید و از حق و انصاف تعدى کند. سید انبیاء صلی الله علیه و آله فرمود که: «هرگاه ببینید کسانى را که مدح مردم را در حضور ایشان مىکنند خاک بر صورت ایشان بیفشانید.»
و از براى صاحب این صفت چند مرتبه است:
...
چهارم آنکه: سعى در حصول مدح نکند ولى چون کسى مدح او را کند به نشاط آید، و لیکن از این نشاط و سرور، دلگیر باشد و طالب آن باشد که خود را به مرتبهاى برساند که از مدح و ثنا شاد نگردد. و این شخص در مقام مجاهده است.
::. کتاب شریف معراج السعادة
***
طنز الحاقی:
فی الواقع روباه آگاه بود که زاغ، این رذیله را ندارد و کراهت دارد از مدح و ستایشش. لذا تصمیم گرفت مدح و ستایش زاغ را کند، تا زبان زاغ به گلایه باز شود.
لذا شروع کرد: پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ، نیست بالاتر از سیاهی رنگ ... . زاغ میخواست بگوید که ای روباه خاموش باش و گفت. گفتن همانا و پنیر از دهان افتادن همان.
فی الواقع خلاف آنچه بارها گفتهاند، زاغ فریب خورده نیست؛ زاغ مشغول مجاهده بوده و دنیایش را فروخته تا آخرتش را به دست بیاورد.