روایات را زیاد خوانده‌ام. داستان‌های حقیقی را هم زیاد شنیده‌ام. از وضع خودم هم به خوبی مطّلعم.

وضع خودم را خوب می‌دانم. خیلی خوب. ویژگی‌های یک منتظر را هم خوب می‌دانم.

ویژگی‌های دوران پیش از ظهور را هم خوب می‌دانم.

البته به وضع خودم آگاه‌ترم.

با این همه منتظر نیستم، فقط می‌دانم که باید کسی ... نه حتّی می‌دانم درست نیست که فکر کنم حتماً یکی باید بیاید تا ما درست شویم؛

یعنی می‌دانم این‌که فقط بنشینی و مدام بگویی آقا کجایی و کی میایی و منتظرت هستم، اشتباه است. البته فقط.

می‌دانم وضع خودم را.

خورشید پشت ابر بودنشان را هم می‌دانم، پس می‌دانم که نباید دست روی دست بگذارم تا ظهور، هم الآن هم می‌شود که روشن شوم.

نه این‌که دیگر دعا نکنم، نه، می‌دانم که برای ظهورش باید زیاد دعا کنم.

البته به وضع خودم آگاهم.

منتظر نیستم، منتظر، مثل تشنه‌ای که در بیابان آب می‌طلبد، گفتم که به وضع خودم آگاهم.

ولی شاید مثل غریقی که وسط اقیانوس روی پاره چوبی شناور است و امیدش فقط به خداست، هنگام غرق شدن‌هایم امیدم به حجتش است، بعد از خودش.

ولی می‌ترسم به خیال اینکه لب ساحل نشسته‌ام، وقتی به خودم بیایم که دور و برم را تا زیر پاهایم آب گرفته است، می‌دانی که؟ به وضع خودم آگاهم.

 

هرچند که خسته‌ایم از این حال نیا!

شرمنده اگر ندارد اشکال نیا!

ما خطّ تمام نامه‌هامان کوفی‌ست

آقای گلم زبان من لال نیا!

  

موجی‌های دیگر:

من الغریب الی الحبیب (سرگذر)

دعوتنامه برای آقایمان... (دربست)

برسد به دست آقا (مثبت منفی)

فکس نامه (ضربدر)

ته برگ