همه گرهها را وا کن
همه را،
جز این آخری؛
وقتی دستانم
در شبکهی ضریحت گره میخورد،
دلم قرص میشود.
این گرهِ آخری بماند،
بماند برای فردایم،
آنروز بازش کن
و گرهی از نو بزن
گرهی به دامنت.