۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمضان» ثبت شده است

یک راه سریع برای فهم قرآن در رمضان

ماه مبارک رمضان ماه قرآن است و راه های مختلف و متعددی هم برای انس با قرآن معرفی می شود؛ بعضی از این روش ها به ظاهر قرآن فقط می پردازند، مثل جزء خوانی و ترتیل و ...، و بعضی روش ها راه به درک مفاهیم آیات هم می برند.
قرآن یک کُلّ است، یعنی یک ساختمان یا یک شبکه عظیم است که اجزای مختلفی دارد و این اجزاء به شدت با هم مرتبط هستند. شاید نزدیک ترین مثال این ارتباط، ساختمان بدن باشد. بدن انسان به صورت کلی یک چیز واحد است امّا اجزایی دارد که هرکدام با کل بدن ارتباطی انکارناپذیر دارند؛
وقتی می خواهیم قرآن را بفهمیم باید کلّ واحدی را در نظر بگیریم که اجزایی به هم مرتبط اند و برای فهمیدن بعضی از این اجزاء باید ارتباط‌ شان با اجزاء دیگر لحاظ شود؛ 
چرا که آیات قرآن محکم و متشابه، مجمل و مفصل، مقید و مطلق و در برخی موارد ناسخ و منسوخ دارد و لذا باید برای فهم درست آیات متشابه آنها را ذیل آیات محکم قرار داد و برای اینکه اجمال آیاتی مثل "قل هو الله احد" را بفهمیم آیات مفصل دیگری که به توحید پرداخته اند را بررسی کنیم و قس علی هذا.
درست است که قرآن هفتاد بطن دارد و به بطون عالی و عمیق آن جز وجود ائمه معصومین علیهم السلام راه ندارند، اما این حرف هم خطاست که بگوییم قرآن مطالبی دارد که به هیچ وجه بشر به آنها فهم پیدا نمی کند، اگر این حرف را بپذیریم لاجرم باید بپذیریم که در قرآن نقض غرض صورت گرفته و قرآنی که مایه هدایت بشر است در بعضی قسمت هایش این هدایت گری را ندارد و به دور از ساحت خدای متعال، بگوییم که کاری لغو و بیهوده رخ داده که این آیات نازل شده؛ به راستی اگر قرار بود بشر به فهم آن راهی نداشته باشد چرا باید نازل می شد؟
نمونه خیلی واضح این مساله را در آیات مقطعه می توان دید. حروف مقطعه در قرآن از مسائلی هستند که فهم واضحی از آن برای عموم مردم وجود ندارد و در اکثر ترجمه های قرآن نوشته می شود که "این رازی است بین خدا و پیامبرش" و باز دوباره این سوال تکرار می ‌شود که اگر بناست انسان هیچ فهمی از حروف مقطعه پیدا نکند و رازی ست که فقط بین خدا و پیامبرش است چرا برای همه نازل شده؟
امّا لاجرم انسان به آیاتی می رسد که فهم آنها یا برایش دشوار یا به ظاهر غیر ممکن است، اینجا تکلیف چیست؟
چند پاسخ می توان داد:
اول
انسان نسبت به بعضی آیات قرآن هیچ فهمی پیدا نخواهد کرد!
پنبه این فرض را که زدیم، شاید بعضی آیات آنچنان عمیق باشند که انسان فقط در ظاهرا آن بماند ولی نمی توان گفت کلا به آنها فهم پیدا نخواهد کرد.
دوم
برخی آیات قرآن فقط برای پیامبر است، یا برخی آیات فقط برای علما و دانشمندان یا مثل این تقسیمات!
این هم معلوم شد که غلط است و چگونه می توان قرآنی را که تبیانا لکل شیء است و مایه هدایت همه بشر، اینگونه انحصاری اش کرد؟
بله درست است که اگر روایات معصومین علیهم السلام در تفسیر برخی آیات نبود در فهم آنها به دشواری می افتادیم لکن به صورت کلی نمی توان گفت که بشر هیچ فهمی به آنها پیدا نمی کرد اگر روایات نبودند.
(البته تفاوت زیادی بین معصوم با روایت وجود دارد که تبیینش در جای خودش ان شاالله)
سوم و پاسخ صحیح به سوال اخیر این است که خود قرآن به ما کمک می کند تا آیات سخت و دشوار را بفهمیم، به چه صورت؟ در ادامه توضیح می دهم.
خب تا اینجا سعی کردم که ساختار اصلی قرآن را توضیح بدهم و بگویم که قرآن مثل یک درخت می ماند ریشه ای دارد و تنه ای و شاخه هایی متعدد. اشاره به هر شاخه ای بکنید ولو کوچک، به ریشه و تنه ارتباط معناداری پیدا می کند، به ریشه هم که نگاه بکنید به آن شاخه کوچک ربط دارد؛ پس اوّلا اگر بتوانیم آیاتی را در ابتدا بفهمیم که جزء ریشه و تنه هستند فهم خیلی از آیات دیگر برایمان راحت تر خواهد شد و ثانیا ارتباط آیات با همدیگر را کشف کنیم.
اگر خواستید تا اینجای مطلب را بیشتر مطالعه کنید این چند موضوع را جستجو و بررسی کنید:
تفسیر قرآن به قرآن
روش تفسیری کتاب شریف المیزان
آیات غرر در قرآن
آیات محکم و متشابه
اما برای اینکه در ماه مبارک رمضان تا حدی بتوانیم این ساختار قرآن را درک کنیم چه کنیم؟
 
در بستر جزء خوانی و ختم قرآن که ثواب زیادی هم دارد می توانید تا حدّی قرآن را موضوع بندی کنید، مثلا بعد از مطالعه جزء اوّل، در یک کاغذ بنویسید که "این جزء به موضوعاتی چون منافقین، داستان حضرت موسی علیه السلام، استکبار شیطان، سجده نکردن شیطان، خلیفه شدن انسان، و ... پرداخته است" حتّی این موضوع بندی را می توانید با توجه به سوره ها، یا حتی صفحات قرآن انجام بدهید، مثلا موضوعات سوره بقره، یا موضوعات صفحه 10 قرآن.
تصور کنید بعد از ماه مبارک رمضان وقتی این نوشته ها را مرور کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ به راحتی می توانید به کُلّ قرآن به صورت اجمالی و مختصر تسلط داشته باشید و در فهم بعضی قسمت های قرآن از قسمت های دیگر خود قرآن بهره ببرید؛ در جایی از مومنین اسم برده می شود ولی مفهوم مومنین کامل توضیح داده نمی شود، اما در آیاتی دیگر از سوره ای دیگر، مومنین تشریح می شوند با جزئیات، و این ارتباط به شما کمک می کند که قرآن را بفهمید و البته بهتر بفهمید.
بدانید که این موضوع بندی قرآن را خیلی ها تا به حال انجام داده اند و حتی کتاب ها و سایت ها هم برایش ایجاد شده است که مطالعه آنها مفید است امّا نه به اندازه اینکه خودتان در یک ماه رمضان بتوانید به کُلّ قرآن و اجمال قرآن راه بیابید.
۱۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۵:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سالگرد ازدواج تقدیری

من نام تو را قبل از اینکه بیایی در کوله بار داشتم، خبر نداشتم.
همان شب قدری که، نام تو در تقدیرم نوشته شد ... و چند ماه بعد در شناسنامه‌ام.
این شب‌ها سالگرد ازدواج تقدیری‌ام است نه شناسنامه‌ای.
۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

واگذاری!

وبلاگ بدی‌اش این است که آنها که تو را از نزدیک می‌شناسند، می‌آیند فلان مطلبت را می‌خوانند و بعد با حالات بیرونی که از تو می‌بینند هی تطبیق می‌دهند و می‌گویند مثلاً فلانی که این روزها فلان طور شده از آن پستش معلوم است که چه قدر حال روحی‌اش بد است، یا از آن پستش معلوم است که عاشق شده، از رنگ فلان عکسش معلوم است که این‌روزها عصبی است، یا این که فلانی این‌روزها خیلی شاد و شنگول است، دلیلش از فلان پستش بر می‌آید.

انکار نمی‌کنم که وبلاگ، حداقل وبلاگ خودم، شدیداً انعکاس حال باطنی است، و اگر من در محیطی بزرگ می‌شدم که امکان بروز و ظهور باطن و درونیّاتم برایم امکان داشت، شاید اصلاً به چیزی مثل وبلاگ فکر نمی‌کردم. نه تنها من، خیلی از ما ایرانی‌ها همینطور هستیم، درد و دل‌هایی که باید در جایش حل شود را مجبوریم در غیرجایش بزنیم. اینجور مواقع دیگر و تنها، خاصیتش می‌شود این که تخلیه بشوی، ولو اینکه مشکلت و دردت حل نشود.
(فراموشش می‌کنی؛ شاید همان پاک کردن صورت مسئله باشد!)

نمی‌خواهم خاصیّت‌های دیگر وبلاگ را منکر شوم، ولی شاید خاصیّتی که هیچ چیز دیگر جز وبلاگ برای من جایش را نگرفته همین است که گفتم، و می‌دانم که خیلی‌ها، هم از این نعمت وبلاگ محرومند و هم از آن نعمت وجود جایی برای بیان درد و دل‌هایشان.

خدایی‌اش هیچ خاصیتی نداشته باشد این وبلاگ، واقعاً گوش مفتی است، و همین چند دقیقه که حرف‌هایم را برایش می‌زنم همه‌ی دردم را فراموش می‌کنم.
(می‌توانم بگویم مخاطب وبلاگ کیلویی چند؟! خود وبلاگ عشق است؟!)

خلاصه کنم؛ داشتم محض ریا مناجات ابوحمزه ثمالی را مطالعه می‌کردم که بندی از مناجات به همم ریخت. درست یا غلطش را فعلاً‌ نمی‌دانم،‌ ولی مشکل اصلی این روزهایم این است که خلاف این بند عمل می‌کنم و لا غیر:

وَالْحَمْدُ للهِ الَّذی وَکَلَنی اِلَیهِ فَاَکْرَمَنی وَ لَمْ یکِلْنی اِلَی النّاسِ فَیهینُونی

ستایش خدایی را که مرا به حضرت خود واگذار کرده و از این رو به من اکرام کرده و به مردم واگذارم نکرده که مرا خوارکنند.

***

باور کنید اگر وبلاگ نبود، قریب بود که قالب تهی کنم!

۰۱ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۵ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بغضم غرورمو یاری نمی‌کنه

دست منو بگیر، حالم جهنمه

از حس هر شبم، هر چی بگم کمه

بغضم غرورمو یاری نمیکنه

این گریه‌ها برام کاری نمیکنه

***

عجیب این شعر، باهام ارتباط برقرار کرد.

۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۵:۴۸ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قدرِ شبی

مَثَل غلط

یک شب،

که هزار شب می‌شود.

از دوستم خسوف

۰۷ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۵ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

وسط کویر لوط!

وسط کویر لوط!

اگر همین تعداد روحانی و مبلّغی که وجود دارد، صد برابر شوند و همه‌شان هم برای تبلیغ دین به مناطق دور دست بروند، باز منطقه‌ای پیدا می‌شود که به گوش ساکنینش هم نرسیده است که مثلاً با حال جنابت نمی‌شود نماز خواند.

امّا حالا یک مثلاً مرجع پیدا شده و حکمی داده[1] بر جواز آب خوردنِ روزه‌دار و صحّت روزه‌اش؛ یعنی کَپَر نشین‌های کرمان و ... که سهل است، این خبر تا وسط کویر لوط هم می‌رود و شنیده می‌شود.

مانده‌ام که آیا جاهل قاصر در این زمان پیدا می‌شود یا نه؟!

 

:.

روزه به معنای امساک از خوردن و آشامیدن است؛

این تعریف به طوری یقینی و خدشه ناپذیر از ادلّه‌ی احکام به دست آمده است، یعنی آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام؛

و «حلال محمّد حلال إلى یوم القیامه و حرامه حرام إلى یوم القیامه»

و لینک مرتبط

[1] توقع ندارید که فکر کنم این حکم را نشنیده‌اید و من لینک بدهم؟!

۳۰ تیر ۹۲ ، ۲۳:۴۳ ۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

کلاس NA و ماه رمضان

«من رضا ایرانی هستم، من تا الآن شش روز است که به لطف الهی در آرامش هستم و کاملاً پاک.»

***

چهارراه را به سمت انتهای خیابان که بن بست بود رد می‌کردم به حسینیه ای تقریباً گمنام می‌رسیدم. می‌گفتند که تمام سال متروکه است و فقط ایام خاص مثل محرم و صفر رونق می‌گیرد.

متصدی‌های حسینیه آدم‌های پول دار خیری بودند که این حسینیه را برای کارهای خیرِ مخصوصی! ساخته بودند و اگر می‌گفتی که قرار است در این حسینیه محفلی برای تجمع جوانان باشد برای اینکه بر سر مباحث دینی و فرهنگی با هم بحث کنند تو را به لبخندِ گوشه‌ی لبشان مهمان می‌کردند.

***

پیاده به سمت انتهای خیابان می‌روم، وقت نماز است و باید در حسینیه بعد از مدت‌ها نماز جماعت اقامه شود؛ از مدت‌ها قبل دنبال بودیم تا در ماه رمضان حسینیه را برای برگزاری نماز جماعت دست بگیریم، آن هم فقط برای برگزاری نماز و بس. نماز که تمام می‌شد تعدادی جوان و تعدادی هم عاقل‌مرد به عنوان کلاس دور هم جمع می‌شدند. اوایل برایم مهم نبود که چه برنامه ای دارند ولی بعد از مدتی که دیدم به طور مرتب این افراد در این کلاس شرکت می‌کنند برایم جالب شد که بدانم چه خبر است. به همین خاطر بعد از نماز از یکی از جوان تر های آن جمع سؤالم را پرسیدم و آن هم با صراحت گفت: «کلاس NA.»

***

از وقتی فهمیدم بعد از نمازی که ما اینجا می‌خوانیم این افراد برای ترک اعتیاد در این مکان جمع می‌شوند جمله‌هایی که در کلاس از این افراد می‌شنیدم برایم جلب توجه می‌کرد. شنیدن آن جمله‌ها از آن افراد مرا در جا میخ کوب می‌کرد.

«من رضا ایرانی هستم، من تا الآن شش روز است که به لطف الهی در آرامش هستم و کاملاً پاک می‌باشم.»

این جمله‌ها راحتم نمی‌گذاشت.

***

موقع سحر بود و فرزاد جمشیدی فضایی معنوی را در منزل ایجاد کرده بود به دیوار تکیه داده بودم و خیره شده بودم به روبرو.

«من رضا ایرانی هستم، من علی حسینی هستم، من داوود اسماعیلی... احمد شعبانی ... من تا الآن که بیست و دو روز از ماه رمضان می‌گذرد کاملاً در آرامش هستم و پاک می‌باشم»؟!

۱۱ شهریور ۸۹ ، ۱۸:۴۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰