۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «راهپیمایی» ثبت شده است

مشکل بزرگ؟!

بعد از جشن شب 22 بهمن، آقای عسکری زنگ زد و پیشنهادی داد. گفت فردا زمانی‌که مردم از کنار قبر حمید سبزواری راهپیمایی را شروع می‌کنند کاغذی پخش کنیم و به مردم اطلاع بدهیم که سرود «خمینی ای امام» سروده‌ی حمید سبزواری ثبت در آثار ملی شده است و همه‌ی مردم با هم بخشی از سرود که در کاغذ نوشته شده است را بخوانند. هماهنگی با ماشین صوت هم انجام شده است.

همان لحظه یک نفر را هماهنگ کردم تا مطالب را آماده و برگه را طراحی کند. کارها انجام شد، مانده بود چاپ و برش کاغذ که گذاشتم برای صبح. تا ساعت 9 صبح نشد که کار را چاپ کنیم، کسی را پیدا نکردم بفرستم پای دستگاه تا کار را آماده کند. به بچه‌ها که تلفن زدم تا بپرسم وضعیت راهپیمایی چگونه است گفتند که از پارک جانبازان رد شده‌اند و دیگر برای این کار دیر شده است. من خودم هم کمی دیرتر به راهپیمایی ملحق شدم. هیچ خبری از صدای شعار نبود. گفتم شاید من خیلی عقب مانده‌ام. جلوتر رفتم و گروهی از دانش‌آموزان دختر را دیدم که خودجوش شعار می‌دادند و صدای‌شان بین جمعیت پیچیده بود. مثل اینکه واقعا خبری از صوت و شعار نبود.

از بین جمعیت رد می‌شدم و با سرعت می‌رفتم جلو که پیرزنی گوشه‌ی عبایم را گرفت و با بغض فریاد زد: «حج آقا چی شعار نمتن؟!» و دوباره صدایش را بلندتر کرد و فریاد زد: «حج آقا یه کاری بکو چی شعار نمتن؟!» نمی‌دانستم بخندم یا گریه کنم! لبخندی زدم و گفتم: «حاج خانم مسئول شعار که نیستم کاری از دستم بر نمیاد. خودمون باید شعار بدیم.» سرعتم را بیشتر می‌کردم تا برسم به ماشین صوت.

به پایان راهپیمایی رسیدم.

دو تا ماشین صوت بود که صدای‌شان هم خیلی ضعیف بود. وقتی نظر چند نفر دیگر را از راهپیمایی پرسیدم متوجه شدم کسانی هم که اطراف ماشین صوت بوده‌اند ناراضی بودند.

مسئول شعار که ظاهرا اعتراضات به گوشش رسیده بود شروع کرد به صحبت در مورد اینکه صوت خیلی خوب بود و به خاطر فاصله بین ماشین‌ها ارتباط قطع شده است و ناراحت نباشید!!!

گرم صحبت با کسی بودم و به حرف‌های مسئول شعار که داشت توضیحاتی می‌داد گوش نمی‌کردم ولی آخرین جمله‌ای که گفت گوشم را تیز کرد، گفت: «از شهردار محترم هم تشکر می‌کنیم.» و من هنوز هم نفهمیدم به خاطر چه تشکر کرد. به خاطر حضورش؟! به خاطر اقداماتش برای ۲۲ بهمن؟!

بالاخره راهپیمایی ۲۲بهمن بدون دادن شعار به پایان رسید.

راهپیمایی‌ای که نشان داد چیزهایی مثل ستاد ۲۲بهمن و ارگان‌های دولتی و غیر دولتی و ... نقشی در حضور مردم در راهپیمایی ندارند و مردم با همه این ضعف‌ها در راهپیمایی شرکت می‌کنند، هرسال از سال گذشته بهتر.

***

یادداشتم را آماده کرده بودم تا در وبلاگم منتشر کنم که پیامکی از دیدار مقام معظم رهبری با نخست وزیر سوئد برایم آمد:

«سالگرد انقلاب‌ها در دنیا به صورت تشریفاتی برگزار می‌شود اما در ایران، سالروز پیروزی انقلاب اسلامی یک جشن واقعی است که بدست خود مردم برگزار می‌شود.»

***

در پیاده‌روی اربعین که شرکت کرده بودم، شب اربعین هیات‌های عزاداری دسته دسته وارد حرم مطهر امام حسین علیه‌السلام می‌شدند و بعد وارد حرم حضرت عباس علیه‌السلام.

برایم جالب بود که در آن جمعیت میلیونی هیئات چگونه صوت‌شان را تامین می‌کنند؟

بین دسته‌ها گروهی از کویت خیلی توجهم را جلب کرد. دسته‌ی عزاداری کویتی بلندگوهای بوقی متعددی را از ابتدا تا انتهای دسته روی چوب‌های بزرگی نصب کرده بودند و چوب‌ها هم دست عزاداران بود، بلندگوها با سیم به هم وصل بودند و بیسیم نبودند، و برای احتیاط بلندگوها را با سیم‌های فلزی هم به هم وصل کرده بودند تا در ازدحام جمعیت، بلندگوها از هم فاصله پیدا نکنند و سیم اتصال قطع نشود.

بین آن‌همه دسته که از کشورهای مختلف بودند، بهترین و منظّم‌ترین دسته که صدایش به طور واضح به همه می‌رسید همین دسته‌ی کویتی بود.

به امید روزی که کوچک‌ترین مشکل ما، بزرگ‌ترینش نباشد.

۲۴ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۳۳ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰

مشعل المپیک در پیاده‌روی اربعین

مسئولان برگزاری المپیک، مسیر حرکت مشعل المپیک 2016 را طوری انتخاب کردند که در این مسیر زیبایی‌های برزیل و فرهنگ متنوع آن وجود داشته باشد.

یونیفرم رسمی حمل مشعل تی‌شرت سفیدرنگ و شلوارکی با حاشیه‌های زرد و سبز است. مسئولان برگزاری ریو معتقدند که سفید نشان دهنده صلح و اتحاد، زرد نشانگر مشعل المپیک و سبز یادآور پرچم برزیل است.

***

عدّه‌ای از مردم به خاطر کم بودن حقوق‌شان تحصّن می‌کنند و مقابل یک اداره یا بانک چند روز می‌نشینند و غذا نمی‌خورند تا اعتراض‌شان را به گوش وزیر یا رئیس جمهور برسانند. یا مثلاً توی اتفاقات سال 88، کسانی که زندانی شده بودند تحصّن می‌کردند و یک هفته شاید هم بیشتر غذا نمی‌خوردند. عدّه‌ای مسیری را پیاده‌روی می‌کردند و یا راهپیمایی انجام می‌دادند تا فریادشان را به گوش دیگران برسانند.

***

به نظر شما این‌ها چرا این کار را می‌کنند؟ چرا تحصّن می‌کنند؟ چرا یک مشعل ساده‌ی المپیک دست به دست در کل دنیا می‌چرخد و افراد زیادی آن را با پای پیاده حمل می‌کنند حتّی بالای قلّه‌ی اورست.

بعد وارد هر منطقه و کشوری که می‌شود کلّی تجلیل و خسته نباشید و ... برایش برگزار می‌کنند؟! مگر این مشعل المپیک چیست که باید پای پیاده روانه‌ی مقصد بشود؟ خب سوار هواپیمایش کنند تا در عرض نیم ساعت به مقصد برسد. اگر این مشعل بدون سر و صدا به مقصدش برسد مشکلی پیش می‌آید؟

یعنی آن وقت دیگر المپیک چیزی جهانی نمی‌شود؟ آن وقت کلّ دنیا خبردار نمی‌شوند که المپیک در راه است و ... ؟ معلوم است که نمی‌شوند.

مساله همین سر و صدا است. مساله همین رساندن به گوش عالم است.

ولی چرا کسی به مشعل المپیک خرده نمی‌گیرد ولی به پاهای برهنه‌ی مسیر نجف تا کربلا و یا سبزوار و شاهرود و تهران و ... تا مشهد ایراد وارد می‌کنند و هزار شبهه برایش می‌سازند؟! چرا؟! با اتوبوس و هواپیما به مشهد و کربلا می‌شود رفت ولی مشعل المپیک را نمی‌شود با هواپیما و کشتی و اتوبوس برد؟! معلوم است که نمی‌شود، به همان دلیل بالا.

تا به حال به این فکر کرده‌اید که این پیاده‌روی‌ها جدای از رشد معنوی که برای هر فرد دارد چه تاثیری را در جهان می‌گذارد؟

کمی به مشعل یالثارات الحسین و دادخواهی از مظلومان و پابرهنگان عالم در مسیر پیاده‌روی کربلا یا مشهد فکر کنید.

 

***

این یادداشت را در  شماره 19 نشریه نشانی منتشر کردم. نشریه را از اینجا دریافت کنید.

۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۰ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰