روضهخوان، روضهی عصر عاشورا میخواند.
روضهی تاریکی، گم شدن دختران، تازیانه، ترس، وحشت.
کسی از وسط جمعیّت اشاره کرد:
برقها را کمی روشن کنید.
اهل روضه و کنایه فهمها، گریهشان بیشتر شد.
دو مرتبه گفت.
گریهی مستمعین بیشتر شد.
سه مرتبه گفت، اینبار بلندتر:
آخر مسئولان شهر آمدهاند داخل مراسم؛ نمیشود عکس بگیریم، روشن کنید.