۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آمریکا» ثبت شده است

کاش تو هم ظریف داشتی

در جرائد چنین آمده است:

🔹کشورهای اتمی در مذاکرات منع سلاح هسته‌ای شرکت نکردند.

🔻حدود چهل کشور جهان، از جمله آمریکا، بریتانیا، فرانسه و تعدادی دیگر از کشورهای دارای سلاح هسته‌ای، از شرکت در مذاکرات سازمان ملل برای منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خودداری کرده‌اند.

🔻مذاکرات سازمان ملل با حضور بیش از صد کشور جهان، امروز در حالی آغاز شده است که نماینده آمریکا در سازمان ملل گفته است که کشورش از این مذاکرات حمایت نمی‌کند.

🔻نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل، می‌گوید که "برای حفظ امنیت ملی به سلاح‌های هسته‌ای نیاز است"، چون به گفته او "بازیگران بدی" در صحنه بین المللی حضور دارند که "قابل اعتماد نیستند."

***

➕ آمریکا! تو نیاز به یک ظریف داری، تا قلب نیروگاه‌هایت را با سیمان پر کند، آن وقت می‌توانی در نشست NPT هم شرکت کنی، دیگر آن وقت همه تو را بچه خوبی می‌دانند.

😭 آه آمریکا، کاش تو هم ظریف داشتی، تا اینقدر به انزوا کشیده نمی‌شدی که در جایی که همه‌ی همه‌ی کشورهای دنیا غیر از هند و پاکستان و اسرائیل و کره شمالی و فرانسه و بریتانیا و بیست سی تا کشور دیگر در آن حضور دارند! جای تو خالی باشد. حیف نیست؟!

۰۸ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۰۴ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

گزینه نظامی روی میز خداوند است!

اصطلاحی هست که می‌گویند "چنان ضربه‌ای بخوری که نفهمی از کجا خورده‌ای"

فکر می‌کنم نتیجه‌ی دولتی که از آمریکا می‌ترسد همین اصطلاح می‌شود. چون از کسی که باید بترسد نمی‌ترسد و از آن کسی نباید، می‌ترسد.

این بخش از درس تفسیر آیت الله جوادی حفظه‌الله را بخوانید تا شیرفهم شوید:

همه ما با استکبار و صهیونیسم مخالف بودیم و هستیم، مادامی که اینها در صراط استکبار و صهیونیسمی هستند. مطلب اساسی این است که واقعاً کاری از اینها ساخته نیست و نشانه آن هم این دفاع مقدس است! اگر تا حال کاری از اینها ساخته بود در این دفاع مقدس و در جنگ دهساله ـ نه هشت ساله ـ انجام می‌دادند! ما ده سال بالاخره شهید دادیم، کشته دادیم و فرهنگ شهادت احیا شد. دو سال جنگ داخلی بود! نباید گفت دفاع هشت ساله! مگر آن دو سال اوّل ترور نبود؟ مگر فشار نبود؟ مگر شهادت هفتاد و دو تن نبود؟ مگر شهادت نخست وزیری نبود؟ مگر شهادت ریاست جمهوری نبود؟ مگر شهدای محراب نبودند؟ ما آن دو سال را گرفتار جنگ داخلی و ترور داخلی و شهید دادنِ داخلی بودیم و هشت سال هم برونمرزی بود؛ ده سال این ملت در سایه قرآن و عترت استقامت کرده است و هیچ کاری واقعاً از بیگانه ساخته نیست، برای اینکه خدا حافظ است، چه اینکه تجربه نشان داد؛ اما همین که اینها میگویند گزینه نظامی روی میز ماست بعضیها دست و پایشان را گُم میکنند؛ اما خدای سبحان صریحاً گفته گزینه نظامی روی میز قرآن من است!

﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾، این یعنی چه؟ بانکهای ربوی، ورشکستشدن یک عدّه زیادی و پایین آمدنِ تولید! با کلاه شرعی که حرام حلال نمیشود! فرمود با من در جنگ هستید! ما هیچ باکمان نیست! آن وقت دلمان میخواهد این کشور، کشورِ امام زمان باشد که طلاق نباشد، اعتیاد نباشد، مشکلات نباشد، بیکاری نباشد. آن را که نباید باور کنیم، گاهی عدهای باور میکنند و این را که باید باور بکنیم، کسی تکان نمیخورد! فرمود با من در جنگ هستید! ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ توقع دارید که خدای سبحان باران را به موقع بفرستد! این قدر را هم به برکت همین اعتکافیها و نالههای شبانه یک عدّه است، همین یک مقدار! آن برکات خون شهدا و جانبازان و خانوادههای شهدا و ایثارگران و قطع نخاعیهایی که ناله شبانه دارند، به برکت آنهاست! هیچ باور نمیکنیم که ﴿فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ﴾ یعنی با من طرف هستید! آن وقت دلمان میخواهد کشور، کشورِ اَمن و امان باشد! لینک مطلب

۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۱۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

اندر اقدام هوشمندانه‌ی قدم زدن ظریف با کری وسط مذاکرات!

یک منبع آگاه افزود: ظریف با قدم زدن همراه با جان کری، پیامی جهانی را صادر کرد. و آن پیام این بود که مذاکرات در حال پیشرفت است و ما در حال رسیدن به توافق نهایی هستیم!

خب ما یک پیشنهاد داریم که از این به بعد اگر ظریف و تیمش خواستند نشان بدهند که مذاکرات چه قدر در حال پیشرفت است، این کارها را بکنند.

عکس سلفی ظریف با اشتون و کری

پیام تصویر: این تصویر در واقع چنان پیشرفتی را در مذاکرات نشان می‌دهد که تمام سیاست‌مداران دنیا که هیچ، همه‌ی مردم کوچه و بازار و بی سواد و با سواد هم می‌فهمند خبرهایی هست! یعنی نه ببخشید، پیشرفتی دارد حاصل می‌شود. البته باید در عکس شئونات حفظ شود. چون در این عکس‌های سلفی معمولا آدم‌ها همدیگر را بغل می‌کنند و خب اشتون شاید بغل کری برود که رفته است، ولی بغل ظریف که نمی‌رود، لذا پیشنهاد ما این است که یک مونوپد همراه تیم مذاکره کننده باشد. شما می‌توانید برای خرید یک مونوپد همراه با یک کرم سوختگی موضعی به عنوان هدیه، عدد 1 را به همین سامانه پیامک کنید.

منبع آگاه مذکور که نشت کرده بود، در ادامه‌ی نشتی‌اش افزود: در واقع تنها کسی که از پیشرفت مذاکرات و توافق نهایی خرسند نیست، اسرائیل است. و ظریف اینگونه به اسرائیل فهمانده است که خواسته‌هایش برآورده نشده است!

لذا ما باز هم به این منبع سرشار، که ذکر نکرد اصلاً می‌داند اسرائیل کیست؟ آمریکا کجاست؟ تو کی هستی؟ گرگ بدنش پشم دارد یا مو؟ یک پیشنهاد دیگر در راستای فهماندن به اسرائیل که دیگر خواسته‌هایش برآورده نمی‌شود داریم.

بزن لایکو!

بعد از نشست برای رفع خستگی، ظریف با کری به یک کافی شاپ بروند و وقتی عکاسان از او و کری در سر میز عکس می‌گیرند، ظریف با قهقه‌ای رو به دوربین انگشت شستش را به عنوان لایک نشان بدهد.

پیام تصویر: این پیام باید فقط به اسرائیل برسد، تا آنها بفهمند که چه قدر مذاکرات در حال پیشرفت است، و اگر خدای ناکرده این پیام اشتباهی به ایران برسد، ممکن است مردم فکر بد بکنند.

 

این منبع که درست بشو نبود و مدام داشت محتوای غنی‌اش را نشت می‌داد، در اهمیت قدم زدن ظریف با کری خاطرنشان کرد: در واقع ظریف در این پیاده‌روی فرازهای اساسی از مذاکرات را با کری مطرح کرد، که در نشست به علّت شنود مذاکرات توسط صهیونیست‌ها امکان طرح آنها نبوده است. البته این منبع آگاه خاطرنشان نکرد که فهمیدن این فرازهای مهم و متن توافق‌نامه ژنو و دیگر چیزها، غیر از اینکه حقّ مسلم کری است، حقّ مسلم مردم کشورمان هم هست یا نه؟!

حالا ما برای این‌که دیگر صهیونیست‌ها نتوانند فرازهای اینچنین اساسی! را بفهمند برای ادامه‌ی مذاکرات پیشنهادهایی داریم:

  1. آقای ظریف به زبان زرگری صحبت کنند. اینطوری نه تنها صهیونیست‌ها که حتّی جان کری هم نمی‌فهمد در مذاکرات چه گذشته است.
  2. چون معمولاً برای شنود، میکروفون‌ها را زیر میز می‌گذارند، پیشنهاد می‌کنیم آقای ظریف در طول مذاکرات، روی میز ضرب شش هشتم بگیرد و به مذاکره بپردازد، اینطوری صهیونیست‌ها دیگر خیال‌شان از بابت مذاکرات راحت می‌شود.

بدیهی است که اگر در این بین افراد تیم مذاکره کننده هم روی میز ضرب بگیرند، موسیقی کناریِ[1] خوبی به وجود آمده و بعداً می‌شود آلبومش را فرستاد برای گرفتن مجوز.

 

در آخر این منبع تاکید کرد که ما در حال مذاکره هستیم و آنچه مهم است محتوای مذاکرات است، نه شکل و ظاهرش.

حالا چه نشسته، چه سینه‌خیز، چه در حال قدم زدن، چه در حال خنده و قهقه و چه حالت‌های دیگر! مهم محتوای مذاکرات است دیگر.

ما همچنین یک پیشنهاد برای برطرف کردن نشتی منبع آگاه مذکور داریم و آن اینکه سوراخ و نشتی را می‌شود با چسب دوقلوی "سفت کن" بر طرف کرد. شما می‌توانید هم‌اکنون برای خرید این چسب عدد 1 را به سامانه 125 ارسال کنید. خرید راحت، دریافت رایگان، این شعار ماست، چسب دوقلوی "سفت کن".

البته یک راه آسان‌تر هم هست برای رفع نشتی و این که کلا در این منبع را گِل بگیرید.

***

(این روزها حتماً کپی شناسنامه و مدرک تحصیلی‌تان را همراه داشته باشد، یک دفعه یکی وسط خیابان ازتان مدرک و شناسنامه می‌خواهد که مطمئن بشود شما شناسنامه و سواد دارید، کار است دیگر پیش می آید.)


[1] خرده نگیرین که موسیقی کناری اصلا ربطی به ساز نداره و مربوط به شعره، ما خودمون حالیمونه. مهم اینه که صهیونیست‌ها شنود نکنن.

۰۵ بهمن ۹۳ ، ۱۵:۴۲ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در چنین روزی!

در 25 دی ماه چه اتفاقی افتاده است؟

سرهنگ معمر قذافی در لیبی به قدرت رسید.

سال‌ها بعد در این روز بنده زاده شدم تا جای این دیکتاتور را در زمین تنگ کنم.
سال‌روز صدور فتوای ارتداد سلمان رشدی توسط امام خمینی رحمة الله علیه.

چند سال بعد، همان بنده که در این روز زاده شدم تا جای قذافی را تنگ کنم، همچنان زاده شدم تا جای سلمان رشدی را هم تنگ کنم.
تاسیس تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی.

بی‌بی‌سی هم که دید اگر کاری نکند کم کم بنده جای همه را تنگ می‌کنم، دست به تاسیس شبکه‌ی جدیدش زد، تا جای بنده را تنگ کند. زرشک!
خالد اسلامبولی، مبارز مصری، به دنیا آمد.

هیچ هماهنگی‌ای در این مورد نشده است.
جابر احمد الصباح، امیر کویت، مُرد.

بنده که در این روز زاده شدم تا جای قذافی و سلمان رشدی را تنگ کنم، احتمالاً پایم را وقتی روی زمین گذاشته‌ام روی گلوی این آقا گذاشته‌ام.
سرویوس سولپیسیوس گالبا، ششمین امپراتور امپراتوری روم مُرد.

باور کنید به بنده ربطی ندارد!
پنتاگون مقر اصلی وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا بازگشایی شد.

یعنی این‌ها از همان روز اوّل، ردّ بنده را که در این روز زاده شدم تا جای قذافی و سلمان رشدی را تنگ کنم، زده بودند.
فرار محمدرضاشاه از ایران در 26 دی‌ماه

با توجه به اینکه بنده در این روز زاده شدم تا جای قذافی و سلمان رشدی را تنگ کنم، محمدرضاشاه عرصه را بر خودش تنگ دید و از ایران فرار کرد، ولی چون 25 دی آن سال تعطیل بود، بلیط گیرش نیامد و روز بعد بلیط فرار گرفت.

برای آشنایی بیشتر با بنده این دو تا سند تاریخی را هم بخوانید. + و +

۲۵ دی ۹۳ ، ۰۰:۰۰ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نخند!

اصلاً فهمِ من از دیپلماسی به اندازه‌ی هویج؛

ولی تو را به جان عزیزت، توقع نداشته باش خنده‌هایت را بفهمم؛

توقع نداشته باش، وقتی این‌طوری می‌خندی،

دلم قرص شود، دلم محکم شود.

اجازه بده دلم هُرّی بریزد و خالی شود.

اجازه بده دست به کمرم بگیرم و بلند شوم از مقابل تلویزیون، وقتی صحبت‌های زنده‌ی جان کری را شبکه‌ی خبر پخش می‌کند.

اصلاً فهم من از دیپلماسی و روابط خارجه به اندازه‌ی هویج.

ولی مثل سکوت این روزهایت،

به عکاسان بگو:

«لطفا عکس نگیرید

این خنده‌ها را مردم ایران نباید ببینند،

من در حال خنده‌ی دیپلماسی هستم.»

محمدجواد جان

وزیر امور خارجه‌ی کشوری هستی که مردمش، شأن نزول آیه‌ی «اشداء علی الکفار رحماء بیهنم» را در کودکی آموخته‌اند.

***

هسته‌ای را تعطیل کن،

اموال بلوکه شده‌مان را محصورتر و بلوکه‌تر کن،

تحریم‌ها را صد برابر کن،

ولی جلوی کفّار نخند.

۰۴ آذر ۹۳ ، ۱۶:۵۸ ۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

بخاری نفتی در جنگ جهانی!

- سلام آقا، یه تک تیرانداز M-93 Black Arrow با دو تا خشاب 10 تایی بی زحمت

- یه مدل جدید برامون اومده، ضمانت و هلوگرام هم داره، 20 دلار هم گرون تره

- آره همونو بده، اگه خوب کار نکنه پس می‌گیرین دیگه؟!

- داداش گلم، اصن تو ببر، یه گشتی باهاش بزن، راضی نبودی من قول شرف می‌دم که عوضش کنم.

حالا برای چه کاری می‌خوای؟! برای سینما، مجلس نمایندگان، پاساژ لباس، چی؟!

- برای مدرسه می‌خوام.

- خوبه، جدیده تا حالا نشنیده بودم. شد 53 دلار

- بیا اینم 60 دلار

- شرمنده پول خرد ندارم یه خشاب اضافی می‌دم که می‌شه 5 دلار، یه آدامس شیک هم روش می‌ذارم که می‌شه 2 دلار

- خوب شد گذاشتی، آدامس خیلی  به درد می خوره

- گفتی مدرسه، راستی اخبار ایران رو چک کردی؟!

- نه چی شده، دوباره احمدی نژاد حرفی زده؟!

- نه بابا، اون که جدیداً سرش به کار خودش گرمه. آتیش سوزی توی یه مدرسه رو می‌گم

- لوله‌ی گاز ترکیده؟!

- نه بابا، بخاری نفتی کلاس آتیش گرفته و فاجعه درست کرده؟!

- شوخی می کنی؟!

- نه بابا، جان خودم

- ببینم بین اسلحه هاتون بخاری نفتی هم دارین؟

- نه حملش غیر قانونیه، شرمنده، اگه داشتیم قابل شما رو هم نداشت

- حیف شد. باشه ممنون، با همین یه کاریش می‌کنم 


۲۵ آذر ۹۱ ، ۲۳:۲۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰