۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آدم» ثبت شده است

ما آدم‌ها اینیم!

در مقدمه‌ی کتاب مقامات حریری آمده است که:

إنّی رَأَیتُ اَنَّه لا یَکُتبُ انسانٌ کِتاباً فی یومه إلّا قال فی غده: لو کان غُیِّر هذا، لکان احسن، و لو زِید کذا، لکان مستحسن، و لو قُدِّم هذا، لکان افضل، و لو تُرک هذا، لکان أجمل، و هذا من أعظمِ العِبَر و هو دلیل علی استیلاء النقص علی جملة البشر.

***

توقع نداشته باشید که ترجمه کنم، چون من از آن دست محققان هستم! که اعتقاد دارم هیچ وقت نمی‌شود یک اثر هنری را ترجمه کرد.

ولی حالا چون خیلی اصرار می‌کنید، حریری می‌گوید که: 

«هیچ آدمی را ندیدم که وقتی چیزی می‌نویسد، فردایش نگوید: که اگر این را تغییر می‌دادم بهتر می‌شد، و اگر فلان چیز را زیاد می‌کردم زیباتر می‌شد، و اگر این را پیش‌تر می‌آوردم قشنگ‌تر می‌شد، و اگر این را حذف می‌کردم خوشگل‌تر می‌شد. و این به نقص بشر اشاره دارد.»

یعنی طوری ترجمه کردم که «احسن، مستحسن، افضل و اجمل» همه شدند «قشنگ».

۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۴۶ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بیوگرافی یک خیلی آدم!

بیوگرافی یک خیلی آدم!

بر خلاف باقی آدم‌ها که چشم به این جهان می‌گشایند، او با چشم بسته، پا به این جهان گذاشت؛ هنوز مشخص نیست که آیا او در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده است یا نه.

 

دوران تحصیلات او با سختی‌های فراوانی روبرو بوده است؛ چون طبق گفته‌ی پسر شوکت خانمِ کوچه‌ی بالا، وی هر روز این جمله را می‌شنیده: "امروز دیگه زنگ آخر در نری ها".

در کودکی هیچ استعدادی در چشم‌هایش دیده نشد، البته فقط در چشم‌هایش.

کودکی را به بزرگی رساند و بر اساس آخرین آمار دارد بزرگتر می‌شود. دو ساله که بود مادرش او را از شیر گرفت. در کودکی‌اش دچار شب ادراری بود.

 

همیشه نفس هایش را شمرده و آرام می‌کشد، قدم‌هایش را بزرگ بر می‌دارد، سینه‌اش را سپر می‌کند و شانه‌ها را راست، و چند قدمی که می‌رود دوباره آویزان می‌شود و یادش می‌آید که اینگونه راه رفتن چه قدر سخت است.

او یک عمر زندگی کرده است و از آخرین مدارک موجود چنین به دست می‌آید که  هنوز دارد مرحله‌های زندگی را رد می کند تا به غول مرحله‌ی آخر برسد.

۰۹ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۴۸ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰